ولی نعمت
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
راعی , محسن
مترادف و متضاد
پشتیبان، حامی، دوست، نگهدار، ولینعمت، مشتری، حافظ
بانی خیر، نیکوکار، ولینعمت، واقف، صاحب خیر
فرهنگ معین
(وَ. نِ مَ ) [ ع . ] (ص مر. ) آن که بر کسی حق نعمت دارد.
لغت نامه دهخدا
ولی نعمت. [ وَ لی ی ِ ن ِ م َ / وَ ن ِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنکه بر کسی حق نعمت دارد. نگهبان نعمت :
فروغ دل و دیده مقبلان
ولی نعمت جان صاحبدلان.
فروغ دل و دیده مقبلان
ولی نعمت جان صاحبدلان.
حافظ.
|| بزرگ. سرور. رجوع به ولی ( از ع ، ص ، اِ )در این معنی شود.فرهنگ عمید
خداوند نعمت، آن که بر کسی حق نعمت دارد.
دانشنامه عمومی
ولی نعمت فیلمی به کارگردانی عزیزاله رفیعی محصول سال ۱۳۵۵ است.
بهمن مفید
آرام
یداله شیراندامی
طوطی سلیمی
گیتی فروهر
نادر رفیعی
هنگامه
رضا یاقوتی
جواد تقدسی
اکبر
رضا
علی
بهرام
منصور
هاجر، همسر رضا علمدار، باردار نمی شود...
بهمن مفید
آرام
یداله شیراندامی
طوطی سلیمی
گیتی فروهر
نادر رفیعی
هنگامه
رضا یاقوتی
جواد تقدسی
اکبر
رضا
علی
بهرام
منصور
هاجر، همسر رضا علمدار، باردار نمی شود...
wiki: ولی نعمت
کلمات دیگر: