ویراستن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
تحریر
مترادف و متضاد
تنظیم کردن، ویراستن، نشر کردن، اماده چاپ کردن، تغییر دادن یا تصحیح کردن
فرهنگ فارسی
پیراستن، منظم کردن
پیراستن : (( ... و کندرو سریشم ماهی و پوست نار و گلنار و مازوی خام و تتری و آن بیخ که پوست گران پوست ویرایند بوی ... ) )
پیراستن : (( ... و کندرو سریشم ماهی و پوست نار و گلنار و مازوی خام و تتری و آن بیخ که پوست گران پوست ویرایند بوی ... ) )
فرهنگ معین
(تَ ) (مص م . ) پیراستن ، آراستن .
لغت نامه دهخدا
ویراستن. [ ت َ ] ( مص ) پیراستن. رجوع به پیراستن شود.
فرهنگ عمید
۱. ویرایش کردن. = ویرایش
۲. [قدیمی] دباغی کردن.
۲. [قدیمی] دباغی کردن.
جدول کلمات
ادیت کردن
کلمات دیگر: