مترادف پوشاندن : بر کردن، پوشانیدن، اخفا، پرده پوشی، نهفتن، فراگرفتن، کسف
پوشاندن
مترادف پوشاندن : بر کردن، پوشانیدن، اخفا، پرده پوشی، نهفتن، فراگرفتن، کسف
فارسی به انگلیسی
to cause to wear, to clothe, to cover, to conceal
apparel, blanket, bury, case, cloak, clothe, coat, cover, curtain, disguise, hide, house, invest, mantle, mask, mat , muffle, obscure, shroud, spread, surface, veil, whelm, wrap
فارسی به عربی
اغطس , اکس , انقش , بطانیة , حجاب , سترة , طابق , ظرف , غطاء , قناع , کفن , معطف , مغیم , ملابس
( پوشاندن(دندان باطلا وغیره ) ) تاج
( پوشاندن(دندان باطلا وغیره ) ) تاج
اغطس , اکس , انقش , بطانية , حجاب , سترة , طابق , ظرف , غطاء , قناع , کفن , معطف , مغيم , ملابس
مترادف و متضاد
بر کردن، پوشانیدن
اخفا، پردهپوشی، نهفتن
فراگرفتن
کسف
پنهان شدن، پوشاندن، پناه دادن، استحکامات ساختن، خودرادرجانپناه جادادن
فرا گرفتن، پوشاندن، احاطه کردن، پیچیدن، در لفاف گذاشتن، دور چیزی را گرفتن
پوشاندن، جلد کردن، در صندوق یا جعبه گذاشتن
اراستن، پوشاندن
پوشاندن، جلد کردن، پنهان کردن، تامین کردن، طی کردن، پوشیدن
پوشاندن، پنهان کردن، ماسک زدن
پوشاندن، پنهان کردن، مخفی کردن، نهفتن، نهان کردن
پوشاندن، اندودن، روکش کردن
پوشاندن، حجاب زدن
انجام دادن، بکار انداختن، افزودن، وانمود کردن، زدن، پوشاندن، اعمال کردن، بخود بستن، دست انداختن، تحمیل کردن، صرف کردن، پوشیدن، برتن کردن، گذاردن، وانمود شدن، بکار گماردن
پوشاندن، چمن ایجاد کردن
اراستن، پوشاندن، استر کردن، خط دار کردن، تراز کردن، خط کشیدن، خط انداختن در
واگذار کردن، پوشاندن، اعطا کردن، محول کردن
اراستن، پوشاندن، زینت کردن، عرشه دار کردن
پوشاندن، اماده کردن، محاط کردن، وسیله پیچیدن
پوشاندن، پاشیدن، ریختن، افشاندن
پوشاندن، جلد کردن، در پوشه گذاردن
پوشاندن، با پتو و یا جل پوشاندن
پوشاندن، کند کردن، غلاف کردن، غلافدار کردن
پوشاندن، توفال کوبی کردن، موی سر را از ته زدن
پوشاندن، مخفی کردن
پوشاندن، مخفی کردن، غوطه ور ساختن، زیر اب کردن، در اب فرو بردن
پوشاندن، تیره کردن، سایه انداختن، سایه افکندن ابر، ابر دار کردن
پوشاندن، غوطه دادن، فرو بردن، غسل ارتماسی دادن، زیر اب کردن
پوشاندن، کفن کردن، در زیر حجاب نگاهداشتن
اراستن، پوشاندن، ملبوس پوشاندن
پوشاندن، پوشیدن، دوام کردن، ملبس شدن، در بر کردن، بر سر گذاشتن، پاکردن
پوشاندن، تاج گذاری کردن
بخشیدن، دادن، اراستن، پوشاندن، وادار کردن، پوشیدن، بخشیدن به
پوشاندن، در برداشتن، پیچیدن، در بر گرفتن
بخشیدن، دادن، اراستن، پوشاندن، پوشیدن
پوشاندن، پر کردن، اشباع کردن
۱. بر کردن، پوشانیدن
۲. اخفا، پردهپوشی، نهفتن
۳. فراگرفتن
۴. کسف
فرهنگ فارسی
جامه بتن کسی کردن، درپرده کردن، پنهان شدن
( مصدر )۱-جامه بتن کسی کردنجامه در بر کسی کردن ملبس کردن در پوشانیدن.۲- پنان ساختن پرده پوشی کردن مخفی کردن . ۳-مستور کردن فرا گرفتن پوشاند : سبزه سراسر زمین را پوشانیده.۴-کسف.۵- تعیین کردن پشتوانه در بانک .
( مصدر )۱-جامه بتن کسی کردنجامه در بر کسی کردن ملبس کردن در پوشانیدن.۲- پنان ساختن پرده پوشی کردن مخفی کردن . ۳-مستور کردن فرا گرفتن پوشاند : سبزه سراسر زمین را پوشانیده.۴-کسف.۵- تعیین کردن پشتوانه در بانک .
لغت نامه دهخدا
پوشاندن. [ دَ ] ( مص ) رجوع به پوشانیدن شود.
فرهنگ عمید
۱. جامه به تن کسی کردن.
۲. در پرده کردن، پنهان ساختن.
۳. پرده پوشی کردن.
۴. روپوش روی چیزی کشیدن.
۲. در پرده کردن، پنهان ساختن.
۳. پرده پوشی کردن.
۴. روپوش روی چیزی کشیدن.
گویش اصفهانی
تکیه ای: darpušni / bepušni
طاری: püšnây(mun)
طامه ای: derpušnâɂan
طرقی: püšnâymun
کشه ای: püšnâymun
نطنزی: pušenâɂan
واژه نامه بختیاریکا
( پوشاندن ( با زین یا پوشش خاص حیوان ) ) جُل پوش
جدول کلمات
غفر, ستر
پیشنهاد کاربران
گتم_ستر
اختفا . ستر .
کلمات دیگر: