نشانگاه
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
هدف
مترادف و متضاد
سامان، هدف، نشان، شبح، آماج، نشانگاه، تیر نشانه
فرهنگ فارسی
جای نشان کرده شده . یا نشان حدود . یا هدف . نشانه .
لغت نامه دهخدا
نشانگاه. [ ن ِ ] ( اِ مرکب ) جای نشان کرده شده. ( ناظم الاطباء ) :
نشانگاه کورش کنون ایدر است
یکی بهره از وی به دریا در است.
زمین را داد کندن بر نشانگاه.
|| نشان حدود. ( آنندراج ). || هدف. نشانه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
نشانگاه کورش کنون ایدر است
یکی بهره از وی به دریا در است.
اسدی.
نشان دادند و چون آگاه شد شاه زمین را داد کندن بر نشانگاه.
|| نشان حدود. ( آنندراج ). || هدف. نشانه. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: