to spread or noise abroad, to circulate or issue
نشر کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اخترق
مترادف و متضاد
گذاشتن، تراوش کردن، نشر کردن، نفوذ کردن، در خطوط دشمن نفوذ کردن
روی دادن، فاش شدن، نشر کردن، بیرون آمدن، نفوذ کردن، رخنه کردن، بخار پس دادن، فرا تراویدن
تنظیم کردن، ویراستن، نشر کردن، اماده چاپ کردن، تغییر دادن یا تصحیح کردن
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) پراکنده کردن . ۲ - انتشار دادن. ۳ - زنده کردن مردگان در روز قیامت. ۴ - ( مصدر ) پراکنده شدن : ( و نبذی از ناپاکی آن ناپاک که چون نشر کند ... دربندی چند کاغذ بیاور دمی . )
لغت نامه دهخدا
نشر کردن. [ ن َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نشر دادن. انتشار دادن. منتشر کردن.
واژه نامه بختیاریکا
پِرگِنیدِن
کلمات دیگر: