کلمه جو
صفحه اصلی

ولگردی

فارسی به انگلیسی

vagrancy, roving, ramble, vagabondage, vagarancy

vagarancy, roving


ramble, vagabondage, vagrancy


فارسی به عربی

تشرد , صعلوک

مترادف و متضاد

stray (اسم)
ولگرد، ولگردی، راه گذر، جانور بی صاحب

ramble (اسم)
پریشانی، سخن بی معنی، سرگردانی، سخن بی ربط، ولگردی، بی هدفی

tramp (اسم)
اواره، ولگرد، اوارگی، صدای پا، ولگردی

profligacy (اسم)
هرزگی، ولخرجی، ولگردی

vagrancy (اسم)
غلط، اوارگی، سرگردانی، در بدری، ولگردی، اوباشی

vagabondage (اسم)
در بدری، ولگردی، بی خانمانی

vagabondism (اسم)
در بدری، ولگردی، بی خانمانی

لغت نامه دهخدا

ولگردی. [ وِ گ َ ] ( حامص مرکب ) عمل ولگرد. در تداول ، هرزه گردی. آوارگی. بی کاری. بی خانمانی.

فرهنگ عمید

۱. بیکاری.
۲. هرزه گردی.
۳. آوارگی.

دانشنامه آزاد فارسی

عمل کسی که وسیلۀ امرار معاش معلومی ندارد و از روی لاقیدی و تنبلی، درصدد تهیۀ کار برای خود برنمی آید. در قانون مجازات عمومی سابق در مواد ۲۷۳ و ۲۷۳ مکرر، ولگردی ازجملۀ جرایم محسوب می شد و دولت مکلف بود این گونه اشخاص را به کار مناسب وادار کند و در صورتی که از قبول کار امتناع کنند یا برای طفره از کار فرار نمایند، محکومیت آن ها به حبس جنحه ای تبدیل می شد. در حال حاضر مادۀ ۷۱۲ قانون مجازات اسلامی مجازات ولگردی را یک تا سه ماه حبس تعیین کرده است. به موجب مقررات آیین دادرسی مدنی و کیفری، شهادت کسی که به ولگردی اشتغال داشته باشد، به عنوان دلیل شرعی قابل استناد نیست و از موارد جرح شاهد محسوب می شود.

واژه نامه بختیاریکا

سر پا گردی
گردو گری

جدول کلمات

پرسه

پیشنهاد کاربران

هرزگی

بی کار گشتن در گویش یزدی یعنی ولنگاری


کلمات دیگر: