مترادف پیشکش : ارمغان، اهدا، تحفه، تعارف، تقدیم، تقدیمی، هدیه
پیشکش
مترادف پیشکش : ارمغان، اهدا، تحفه، تعارف، تقدیم، تقدیمی، هدیه
فارسی به انگلیسی
donation, gift, present, presentation, token
given as a present, making a present of
فارسی به عربی
عرض , کرس , هدیة
مترادف و متضاد
ارمغان، اهدا، تحفه، تعارف، تقدیم، تقدیمی، هدیه
بخشش، سفته، تحفه، اهداء، عطا، عطیه، هدیه، پیشکش، ره اورد، تقدیم، زمان حال، زمان حاضر، سوقات
پیشنهاد، عرضه، ارائه، پیشکش، تقدیم
استعداد، بخشش، نعمت، موهبت، عطا، عطیه، ژنی، هدیه، کادو، پیشکش، ره اورد
ارائه، پیشکش
فرهنگ فارسی
هدیه، آنچه که به عنوان هدیه تقدیم دیگری کنند
۱-( اسم ) در پیش کردن چیزی کسی را تااو بستاند تقدیم کردن چیزی بکسی . ۲- هدیه ای که زیر دست بزیر دست خود دهد پیشکشی : فخرالملک ...از خراسان بیامد و سلطان را بسیاری پیشکش و آلات و اسباب آورد. ۳- حقوق و عوارضی که بصورت پیشکش وصول شود نوعی خراج که در قدیم از قری میگرفته اند
۱-( اسم ) در پیش کردن چیزی کسی را تااو بستاند تقدیم کردن چیزی بکسی . ۲- هدیه ای که زیر دست بزیر دست خود دهد پیشکشی : فخرالملک ...از خراسان بیامد و سلطان را بسیاری پیشکش و آلات و اسباب آورد. ۳- حقوق و عوارضی که بصورت پیشکش وصول شود نوعی خراج که در قدیم از قری میگرفته اند
لغت نامه دهخدا
پیشکش . [ ک َ / ک ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) پیشکشی . در پیش کردن چیزی کسی را تا او بستاند. تقدیم کردن چیزی به کسی تا بگیرد آنرا. تقدمه .بخشیدن کوچکی چیزی را ببزرگی . تقدیم کردن کهتری چیزی را به مهتری . هدیه ٔ کهتران به مهتران :
خاقانیا بکعبه رسیدی روان بپاش
گرچه نه جنس پیشکش است این محقرش .
استخوان پیشکش کنم غم را
زانکه غم میهمان سگ جگرست .
جان پیشکشت سازم اگر پیش من آئی
دل روی نمایت دهم ار روی نمائی .
بهر چنین هودجی بار کشی دار دل
پیش چنین شاهدی پیشکشی ساز جان .
با پیشکش تو جان فرستیم
ور دست رسد جهان فرستیم .
دیده در کار لب و خالش کنم
پیشکش هم جان و هم مالش کنم .
جانا لب تو پیشکش از ما چه ستاند
اینک سر و زر نقد دگر تا چه ستاند.
چون شراب تلخ و شیرین در کشی
پیشکش صد جان شیرین آورم .
ای دل بجفات جان نهاده
جان پیشکشت جهان نهاده .
جان چه خاکست که پیش تو کشم
پیشکشهای تو زر بایستی .
دل پیشکش تو جان نهاده ست
عشقت بدل جهان نهاده ست .
تا سر دارم سر تو دارم
جان پیشکش در تو دارم .
در آموختش راز آن پیشکش
بدان تعبیه شد دل شاه خوش .
ز خدمت گسی کرد و بنواختش
بسی گنج زر پیشکش ساختش .
او ستده پیشکش آن سفر
از سرطان تاج و ز جوزا کمر.
پیشکش خلعت زندانیان
محتسب و ساقی روحانیان .
نه چندانش خزینه پیشکش کرد
که بتوان در حسابش دستخوش کرد.
به هر منزلی کوعنان کرد خوش
همش نزل بودند و هم پیشکش .
پس آن که شد پیشکشهای نغز
که بینندگان را بر افروخت مغز.
میزبان چون ز کار خوان پرداخت
بیش از اندازه پیشکشها ساخت .
چو نزلی چنین پیش مهمان کشید
جز این پیشکشها فراوان کشید.
اولش پیشکش درود آورد
و آنگه از مرکبش فرود آورد.
پیشکش میسازم از گلگون اشک
رخش کبرت را عنان چنبر کنی .
میکشم پیشکش لعل تو جان
این قدر تحفه ٔ ما نپذیرد.
تبرک و پیشکش و نوباوه و تحفه که پیش سلطان برند مروت آن است که برغبت قبول کند. (سعدی مجالس ص 20).
میخواستمت پیشکشی لایق خدمت
جان نیز حقیر است ندانم چه فرستم .
بجان او که گرم دسترس بجان بودی
کمینه پیشکش بندگانش آن بودی .
ماهی که قدش بسرو میماند راست
آیینه بدست روی خود می آراست .
|| نام نوعی از خراج که در قدیم از قری میگرفته اند. (مرآت البلدان ج 1 ص 337).
خاقانیا بکعبه رسیدی روان بپاش
گرچه نه جنس پیشکش است این محقرش .
خاقانی .
استخوان پیشکش کنم غم را
زانکه غم میهمان سگ جگرست .
خاقانی .
جان پیشکشت سازم اگر پیش من آئی
دل روی نمایت دهم ار روی نمائی .
خاقانی .
بهر چنین هودجی بار کشی دار دل
پیش چنین شاهدی پیشکشی ساز جان .
خاقانی .
با پیشکش تو جان فرستیم
ور دست رسد جهان فرستیم .
خاقانی .
دیده در کار لب و خالش کنم
پیشکش هم جان و هم مالش کنم .
خاقانی .
جانا لب تو پیشکش از ما چه ستاند
اینک سر و زر نقد دگر تا چه ستاند.
خاقانی .
چون شراب تلخ و شیرین در کشی
پیشکش صد جان شیرین آورم .
خاقانی .
ای دل بجفات جان نهاده
جان پیشکشت جهان نهاده .
خاقانی .
جان چه خاکست که پیش تو کشم
پیشکشهای تو زر بایستی .
خاقانی .
دل پیشکش تو جان نهاده ست
عشقت بدل جهان نهاده ست .
خاقانی .
تا سر دارم سر تو دارم
جان پیشکش در تو دارم .
نظامی .
در آموختش راز آن پیشکش
بدان تعبیه شد دل شاه خوش .
خاقانی .
ز خدمت گسی کرد و بنواختش
بسی گنج زر پیشکش ساختش .
نظامی .
او ستده پیشکش آن سفر
از سرطان تاج و ز جوزا کمر.
نظامی .
پیشکش خلعت زندانیان
محتسب و ساقی روحانیان .
نظامی .
نه چندانش خزینه پیشکش کرد
که بتوان در حسابش دستخوش کرد.
نظامی .
به هر منزلی کوعنان کرد خوش
همش نزل بودند و هم پیشکش .
نظامی .
پس آن که شد پیشکشهای نغز
که بینندگان را بر افروخت مغز.
نظامی .
میزبان چون ز کار خوان پرداخت
بیش از اندازه پیشکشها ساخت .
نظامی .
چو نزلی چنین پیش مهمان کشید
جز این پیشکشها فراوان کشید.
نظامی .
اولش پیشکش درود آورد
و آنگه از مرکبش فرود آورد.
نظامی .
پیشکش میسازم از گلگون اشک
رخش کبرت را عنان چنبر کنی .
عطار.
میکشم پیشکش لعل تو جان
این قدر تحفه ٔ ما نپذیرد.
عطار.
تبرک و پیشکش و نوباوه و تحفه که پیش سلطان برند مروت آن است که برغبت قبول کند. (سعدی مجالس ص 20).
میخواستمت پیشکشی لایق خدمت
جان نیز حقیر است ندانم چه فرستم .
سعدی .
بجان او که گرم دسترس بجان بودی
کمینه پیشکش بندگانش آن بودی .
حافظ
ماهی که قدش بسرو میماند راست
آیینه بدست روی خود می آراست .
|| نام نوعی از خراج که در قدیم از قری میگرفته اند. (مرآت البلدان ج 1 ص 337).
پیشکش. [ ک َ / ک ِ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) پیشکشی. در پیش کردن چیزی کسی را تا او بستاند. تقدیم کردن چیزی به کسی تا بگیرد آنرا. تقدمه.بخشیدن کوچکی چیزی را ببزرگی. تقدیم کردن کهتری چیزی را به مهتری. هدیه کهتران به مهتران :
خاقانیا بکعبه رسیدی روان بپاش
گرچه نه جنس پیشکش است این محقرش.
زانکه غم میهمان سگ جگرست.
دل روی نمایت دهم ار روی نمائی.
پیش چنین شاهدی پیشکشی ساز جان.
ور دست رسد جهان فرستیم.
پیشکش هم جان و هم مالش کنم.
اینک سر و زر نقد دگر تا چه ستاند.
پیشکش صد جان شیرین آورم.
جان پیشکشت جهان نهاده.
پیشکشهای تو زر بایستی.
عشقت بدل جهان نهاده ست.
جان پیشکش در تو دارم.
بدان تعبیه شد دل شاه خوش.
بسی گنج زر پیشکش ساختش.
از سرطان تاج و ز جوزا کمر.
محتسب و ساقی روحانیان.
که بتوان در حسابش دستخوش کرد.
همش نزل بودند و هم پیشکش.
که بینندگان را بر افروخت مغز.
بیش از اندازه پیشکشها ساخت.
جز این پیشکشها فراوان کشید.
خاقانیا بکعبه رسیدی روان بپاش
گرچه نه جنس پیشکش است این محقرش.
خاقانی.
استخوان پیشکش کنم غم رازانکه غم میهمان سگ جگرست.
خاقانی.
جان پیشکشت سازم اگر پیش من آئی دل روی نمایت دهم ار روی نمائی.
خاقانی.
بهر چنین هودجی بار کشی دار دل پیش چنین شاهدی پیشکشی ساز جان.
خاقانی.
با پیشکش تو جان فرستیم ور دست رسد جهان فرستیم.
خاقانی.
دیده در کار لب و خالش کنم پیشکش هم جان و هم مالش کنم.
خاقانی.
جانا لب تو پیشکش از ما چه ستانداینک سر و زر نقد دگر تا چه ستاند.
خاقانی.
چون شراب تلخ و شیرین در کشی پیشکش صد جان شیرین آورم.
خاقانی.
ای دل بجفات جان نهاده جان پیشکشت جهان نهاده.
خاقانی.
جان چه خاکست که پیش تو کشم پیشکشهای تو زر بایستی.
خاقانی.
دل پیشکش تو جان نهاده ست عشقت بدل جهان نهاده ست.
خاقانی.
تا سر دارم سر تو دارم جان پیشکش در تو دارم.
نظامی.
در آموختش راز آن پیشکش بدان تعبیه شد دل شاه خوش.
خاقانی.
ز خدمت گسی کرد و بنواختش بسی گنج زر پیشکش ساختش.
نظامی.
او ستده پیشکش آن سفراز سرطان تاج و ز جوزا کمر.
نظامی.
پیشکش خلعت زندانیان محتسب و ساقی روحانیان.
نظامی.
نه چندانش خزینه پیشکش کردکه بتوان در حسابش دستخوش کرد.
نظامی.
به هر منزلی کوعنان کرد خوش همش نزل بودند و هم پیشکش.
نظامی.
پس آن که شد پیشکشهای نغزکه بینندگان را بر افروخت مغز.
نظامی.
میزبان چون ز کار خوان پرداخت بیش از اندازه پیشکشها ساخت.
نظامی.
چو نزلی چنین پیش مهمان کشیدجز این پیشکشها فراوان کشید.
نظامی.
اولش پیشکش درود آوردفرهنگ عمید
چیزی که کسی به عنوان هدیه به دیگری تقدیم کند، هدیه: می خواستمت پیشکشی لایق خدمت / جان نیک حقیر است ندانم چه فرستم (سعدی۲: ۴۸۸ ).
دانشنامه عمومی
پیشکش (زرند). پیشکش، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان زرند در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان جرجافک قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۲ نفر (۱۵خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان جرجافک قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۲ نفر (۱۵خانوار) بوده است.
wiki: پیشکش (زرند)
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] پیشْکَش، «تقدیمی» یا «هدیه » ای که شخص فرودست یا کوچک تر به شخص فرادست یا بزرگ تر می دهد. پیشکش در فارسی متأخر ممکن است برابر واژۀ پهلوی «dāšn» (داشْن/ داشِن) باشد.
هرچند اصطلاح رسمی «پیشکش» و نیز «پیشکش نویس» بیشتر از دورۀ مغول در نظام دیوانی ایران بازشناخته می شود، شواهد بسیار، از اسناد مکتوب گرفته تا نقوشی که تفسیر و تحلیل شده اند، حکایت از آن دارد که رسم پیشکش کردن، از دوران بسیار کهن در ایران شناخته شده بوده است. این رسم بعدها در دربار خلفای مسلمان از نو باب شد.در دورۀ باستان، کشورهای زیرسلطۀ هخامنشیان اجناس یا نقدینه به عنوان هدیه یا خراج به حکومت مرکزی می پرداختند. این موضوع از بررسی نقوش تخت جمشید و اسناد برجا ماندۀ دیگر، به خوبی قابل دریافت است. افزون بر این، گفته می شود که پارسیان، اعتنا به رسم پیشکشی را گونه ای افتخار به شمار می آوردند و عدم رعایت آن را مایۀ شرمساری می دانستند. البته این موضوع که کالا یا نقدینۀ تقدیم شده، باید از قبیل پیشکش و یا از نوعی دیگر، مثلاً مالیات محسوب شود، کاملاً به اوضاع و احوال اهدا کننده بستگی داشت؛ برای مثال هرودت احتمال داده که بی اعتنایی کمبوجیه نسبت به هدایای اهالی یک شهر، به علت میزان اندک آن بوده است.
جایگزینی خراج بر پیشکش
به گزارش هرودت در زمان کورش و کمبوجیه تنها به دریافت پیشکش اکتفا می شد، و در عهد داریوش بود که نظام مالیات و خراج و قواعد آن تدوین شد و اجرا گردید؛ هر چند ممکن است مقصود وی به راستی آن نبوده باشد که در زمان کورش و کمبوجیه هیچ گونه مالیاتی اخذ نمی شده است. از این رو نظریه ای که بر اساس آن در دورۀ داریوش، مثلاً خراج به عنوان جای گزینی برای هدایا در نظر گرفته شده بود، ممکن است کاملاً نادرست باشد . افزون بر این، مطابق سنتی که بنیاد آن به کورش نسبت داده می شود، اقوام تابع امپراتوری ایران موظف بوده اند از میان انواع محصولات و فرآورده ها، مرغوب ترین آن ها را به دربار پادشاه ارسال کنند. ظاهراً برخی از اقلام را که هرودت در فهرستی به دست داده است، باید از همین قبیل به شمار آورد. ساتراپهای پادشاه موظف بودند این اقلام را گردآوری کنند و به مرکز بفرستند. این پیشکش ها جزو درآمدهای پادشاهی به شمار می آمد و به اقلام خراج افزوده می شد، و خودداری از تقدیم آن طبعاً مستلزم مجازات بوده است. با این همه، اثبات این موضوع که تا دوره های بعد، برخی اقوام، نه خراج، بلکه تنها هدیه تقدیم می کرده اند، محتمل است.
شیوه تقدیم پیشکشی
به هر تقدیر، شیوۀ تقدیم پیشکشی، از نظر کلی، چه داوطلبانه که گاه عملاً با نوعی فشار نیز همراه بود، و چه به انگیزۀ اعتقاد به ابعاد فرازمینیِ مقام پادشاه یا بخشیدن نوعی تقدس به آداب و سنن، محرکی برای کارکرد افراطی این رسم بوده است. اکنون با توجه به شواهد موجود، می توان چنین باور داشت که این آیین، دست کم در مواردی، صورتی کاملاً اجباری داشته است. اقلام مبالغه آمیزی که در مقادیر این پیشکش ها در منابع گوناگون آمده است، و نیز اسنادی که حکایت از معاملات پولی و سوداگری های فرصت طلبانه در این امر دارد، گویای آن است که این رسم وضعیتی نامتعارف به خود گرفته بود. همچنان که برخی اخبار مندرج در عهد عتیق را که از ناخشنودی قوم یهود از دریافت های اضافی حکایت دارد، ناظر به همین موارد می توان دانست. همچنین درک این نکته که الگوی روابط مالی میان شاه و رعایا، تا چه حد بر روابط میان ساتراپها و رعایا منطبق بوده است، می تواند به تصور ابعاد موضوع یاری رساند. در این میان، گزارش هایی نیز وجود دارد که از معافیت سرزمین پارس و بیرون بودن آن از دایرۀ اجبار به تقدیم هدایا و یا پرداخت خراج خبر می دهد. البته این امتیاز انحصاری، مانع از آن نبود که پادشاه، بنا به مقتضیات، گاه به برداشت برخی اقلام از درآمدهای آن منطقه دست زند.
زمان پرداخت پیشکشی
...
هرچند اصطلاح رسمی «پیشکش» و نیز «پیشکش نویس» بیشتر از دورۀ مغول در نظام دیوانی ایران بازشناخته می شود، شواهد بسیار، از اسناد مکتوب گرفته تا نقوشی که تفسیر و تحلیل شده اند، حکایت از آن دارد که رسم پیشکش کردن، از دوران بسیار کهن در ایران شناخته شده بوده است. این رسم بعدها در دربار خلفای مسلمان از نو باب شد.در دورۀ باستان، کشورهای زیرسلطۀ هخامنشیان اجناس یا نقدینه به عنوان هدیه یا خراج به حکومت مرکزی می پرداختند. این موضوع از بررسی نقوش تخت جمشید و اسناد برجا ماندۀ دیگر، به خوبی قابل دریافت است. افزون بر این، گفته می شود که پارسیان، اعتنا به رسم پیشکشی را گونه ای افتخار به شمار می آوردند و عدم رعایت آن را مایۀ شرمساری می دانستند. البته این موضوع که کالا یا نقدینۀ تقدیم شده، باید از قبیل پیشکش و یا از نوعی دیگر، مثلاً مالیات محسوب شود، کاملاً به اوضاع و احوال اهدا کننده بستگی داشت؛ برای مثال هرودت احتمال داده که بی اعتنایی کمبوجیه نسبت به هدایای اهالی یک شهر، به علت میزان اندک آن بوده است.
جایگزینی خراج بر پیشکش
به گزارش هرودت در زمان کورش و کمبوجیه تنها به دریافت پیشکش اکتفا می شد، و در عهد داریوش بود که نظام مالیات و خراج و قواعد آن تدوین شد و اجرا گردید؛ هر چند ممکن است مقصود وی به راستی آن نبوده باشد که در زمان کورش و کمبوجیه هیچ گونه مالیاتی اخذ نمی شده است. از این رو نظریه ای که بر اساس آن در دورۀ داریوش، مثلاً خراج به عنوان جای گزینی برای هدایا در نظر گرفته شده بود، ممکن است کاملاً نادرست باشد . افزون بر این، مطابق سنتی که بنیاد آن به کورش نسبت داده می شود، اقوام تابع امپراتوری ایران موظف بوده اند از میان انواع محصولات و فرآورده ها، مرغوب ترین آن ها را به دربار پادشاه ارسال کنند. ظاهراً برخی از اقلام را که هرودت در فهرستی به دست داده است، باید از همین قبیل به شمار آورد. ساتراپهای پادشاه موظف بودند این اقلام را گردآوری کنند و به مرکز بفرستند. این پیشکش ها جزو درآمدهای پادشاهی به شمار می آمد و به اقلام خراج افزوده می شد، و خودداری از تقدیم آن طبعاً مستلزم مجازات بوده است. با این همه، اثبات این موضوع که تا دوره های بعد، برخی اقوام، نه خراج، بلکه تنها هدیه تقدیم می کرده اند، محتمل است.
شیوه تقدیم پیشکشی
به هر تقدیر، شیوۀ تقدیم پیشکشی، از نظر کلی، چه داوطلبانه که گاه عملاً با نوعی فشار نیز همراه بود، و چه به انگیزۀ اعتقاد به ابعاد فرازمینیِ مقام پادشاه یا بخشیدن نوعی تقدس به آداب و سنن، محرکی برای کارکرد افراطی این رسم بوده است. اکنون با توجه به شواهد موجود، می توان چنین باور داشت که این آیین، دست کم در مواردی، صورتی کاملاً اجباری داشته است. اقلام مبالغه آمیزی که در مقادیر این پیشکش ها در منابع گوناگون آمده است، و نیز اسنادی که حکایت از معاملات پولی و سوداگری های فرصت طلبانه در این امر دارد، گویای آن است که این رسم وضعیتی نامتعارف به خود گرفته بود. همچنان که برخی اخبار مندرج در عهد عتیق را که از ناخشنودی قوم یهود از دریافت های اضافی حکایت دارد، ناظر به همین موارد می توان دانست. همچنین درک این نکته که الگوی روابط مالی میان شاه و رعایا، تا چه حد بر روابط میان ساتراپها و رعایا منطبق بوده است، می تواند به تصور ابعاد موضوع یاری رساند. در این میان، گزارش هایی نیز وجود دارد که از معافیت سرزمین پارس و بیرون بودن آن از دایرۀ اجبار به تقدیم هدایا و یا پرداخت خراج خبر می دهد. البته این امتیاز انحصاری، مانع از آن نبود که پادشاه، بنا به مقتضیات، گاه به برداشت برخی اقلام از درآمدهای آن منطقه دست زند.
زمان پرداخت پیشکشی
...
wikifeqh: تقدیمی
گویش مازنی
۱کسی که مکان ساختن مرز را در شالیزار معین می کند ۲هدیه
/pishkash/ کسی که مکان ساختن مرز را در شالیزار معین می کند - هدیه
جدول کلمات
هدیه, هدیه, تحفه
پیشنهاد کاربران
هدیه
ارزانی
پیشکش
لغت نامه دهخدا
پیشکش . [ ک َ / ک ِ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) پیشکشی . در پیش کردن چیزی کسی را تا او بستاند. تقدیم کردن چیزی به کسی تا بگیرد آنرا. تقدمه . بخشیدن کوچکی چیزی را ببزرگی . تقدیم کردن کهتری چیزی را به مهتری . هدیه ٔ کهتران به مهتران :
خاقانیا بکعبه رسیدی روان بپاش
گرچه نه جنس پیشکش است این محقرش .
لغت نامه دهخدا
پیشکش . [ ک َ / ک ِ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) پیشکشی . در پیش کردن چیزی کسی را تا او بستاند. تقدیم کردن چیزی به کسی تا بگیرد آنرا. تقدمه . بخشیدن کوچکی چیزی را ببزرگی . تقدیم کردن کهتری چیزی را به مهتری . هدیه ٔ کهتران به مهتران :
خاقانیا بکعبه رسیدی روان بپاش
گرچه نه جنس پیشکش است این محقرش .
ارمغان، اهدا، تحفه، تعارف، تقدیم، تقدیمی، هدیه، کادو
سلامانه. . .
کلمات دیگر: