ملء
نسخه پیچیدن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
انباشتن، باد کردن، بار کردن، سیر کردن، پر کردن، پر شدن، متراکم وانباشته کردن، نسخه پیچیدن، اکندن
فرهنگ معین
( ~ . دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - از روی نسخة پزشک دارو یا داروها را آماده کردن . ۲ - دارو یا داروهای نسخة پزشک را از داروخانه گرفتن .
لغت نامه دهخدا
نسخه پیچیدن. [ ن ُ خ َ / خ ِ دَ ] ( مص مرکب ) آماده کردن دوافروش از روی نسخه طبیب دوای بیمار را.
پیشنهاد کاربران
نسخه پیچیدن: پزشکی در پهلوی پزشکیه piziških و پچشکیه pičiških بوده است . ) )
( ( پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 270. )
به نظر می رسد امروزه پیچیدن نسخه با پچشکیدن به معنی طبابت کردن و دارو دادن به مریض ارتباط معنایی دارد . ( نگارنده )
( ( پزشکی و درمان هر دردمند
در تندرستی و راه گزند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 270. )
به نظر می رسد امروزه پیچیدن نسخه با پچشکیدن به معنی طبابت کردن و دارو دادن به مریض ارتباط معنایی دارد . ( نگارنده )
کلمات دیگر: