کلمه جو
صفحه اصلی

پینه


مترادف پینه : بهرک، پرگاله، رقعه، غاز، وصله

فارسی به انگلیسی

patch, callosity, callus, hard skin

patch, hard skin, callosity


patch


فارسی به عربی

ارنب , نسیج

مترادف و متضاد

callus (اسم)
پینه، پینه استخوانی گیاه

بهرک، پرگاله


رقعه، غاز، وصله


۱. بهرک، پرگاله
۲. رقعه، غاز، وصله


فرهنگ فارسی

تکه پارچه یاچرم که به لباس یاکفش بدوزند، وصله، آن قسمت ازپوست بدن که به علت کارزیادسفت وستبرشده
( اسم ) ۱- رقعه ای که بر جامه یا کفش دریده و جز آن دوزند وصله پاره درپی درپه دژنگ باز افکن . ۲- برجستگیهای پوستی که بیشتر در کف دست و بن انگشتان و کف پا بر اثر ازدیاد طبقات اپیدرم بوجود می آید. علت این امر تماس و کار و فشار زیادتر آن نقط. اپیدرم است ستبریی که در پوست کف دست و پای زانو و غیره از کار یا رفتن پدید آید شوغ شغ شغه شوخ سرو کبره : بر زبان ذکر و خاتمش بیمین سبحه در دست و پینه بار جبین . ( مجموع. دهخدا۵ در وصف امام ده ) ۳- عمل پینه زدن پینه جلو بردن

بافت پارانشیمی (paranchyma) که در نتیجۀ ترمیم زخم روی گیاه و همچنین یاخته‌های تمایزنیافته در کشت مصنوعی تولید می‌شود


فرهنگ معین

(نِ ) (اِ. ) ۱ - تکه پارچه ای که بر قسمت پاره شدة جامه دوزند. ۲ - پوست کلفت و ضخیم شدة کف دست در اثر کار زیاد.

لغت نامه دهخدا

پینه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) رقعه. وصله. درپی. پاره. ثفنه. لدام. پیوند جامه. رقعه ای که بر جامه یا کفش دریده و جز آن دوزند. درپه. دژنگ. باز افکن. پرگاله. صاحب انجمن آرا و بتبع وی صاحب آنندراج آرد:پارچه که بر کفش و جامه و خرقه گذاشته بدوزند و آنرا بعربی وصله گویند که سبب وصل دو پارچه شکافته گردد و این در اصل پی نه بوده است بفتح بای پارسی و کسر نون یعنی چیزی که در پی چیزی می نهاده اند و آنرا در پی نیز گویند: و پیاده در بازار رفتندی و پیراهن ها از پنبه و پینه درشت بر آن دوخته تا نیمه ساق ( تجارب السلف ). || شوغ. شغه. شغ. شوخ. سرو. کبره.کوره . ستبری که در پوست دست یا پای از کار یا رفتن پدید آید. ستبری که از کار و نشستن و رفتن در کف دست و پای و زانو و غیره پدید آید. کلفتی پوست دست و پا. برآمدگی سخت که بر پای و دست از بسیاری کار و بر پیشانی از کثرت سجده پیدا شود. پوست دست و پا و اعضا که بسبب کار کردن سخت و سطبر شده باشد. ( برهان ). جزئی از پوست که برتن سخت شده باشد از کار کردن. پوست دست و زانو و کف پا و پاشنه پا که بواسطه کار کردن سطبر و سخت شود یا شکافته شود ( آنندراج ). صلابتی که بر زانوی شتر از بسیاری سودن بر زمین و بر پیشانی عباد از کثرت سجود و امثال آن پدید آید. قسمتی از بشره که بعلت بسیار سائیده شدن ستبر شود و بعضی زاهدان ریائی با قاشق چوبی داغ کرده که مدتی گاه و بیگاه بر پیشانی نهند پینه عملی و مصنوع در آن پیدا آرند و بمریدان چنان نمایند که از اثر کثرت سجده است. شوخ بسته بر مساجد سبعه آدمی و بر سینه و زانوی شتر و امثال آن. ثفنه ؛ پینه زانو. ( دهار ). || پین. در اصطلاح بنائی ، مقداری به اندازه کلفتی یک آجر از زمین. رجوع به پین شود.

فرهنگ عمید

۱. تکۀ پارچه یا چرم که به لباس یا کفش پاره بدوزند، وصله.
۲. آن قسمت از پوست، به ویژه در کف دست وپا، که در اثر کار کردن سفت و ستبر شده باشد.
۳. ستبری پوست میانۀ پیشانی از سجدۀ بسیار.
* پینه بستن: (مصدر لازم ) ستبر شدن پوست، به ویژه در کف دست وپا، در اثر زیاد کار کردن یا میانۀ پیشانی در اثر سجدۀ بسیار.
* پینه زدن: (مصدر لازم )
۱. = * پینه بستن
۲. دوختن تکه ای از پارچه یا چرم به لباس یا کفش پاره شده، وصله کردن.
* پینه کردن: (مصدر لازم ) = * پینه بستن

۱. تکۀ پارچه یا چرم که به لباس یا کفش پاره بدوزند؛ وصله.
۲. آن قسمت از پوست، به‌ویژه در کف دست‌وپا، که در اثر کار کردن سفت و ستبر شده باشد.
۳. ستبری پوست میانۀ پیشانی از سجدۀ بسیار.
⟨ پینه بستن: (مصدر لازم) ستبر شدن پوست، به‌ویژه در کف دست‌وپا، در اثر زیاد کار کردن یا میانۀ پیشانی در اثر سجدۀ بسیار.
⟨ پینه زدن: (مصدر لازم)
۱. = ⟨ پینه بستن
۲. دوختن تکه‌ای از پارچه یا چرم به لباس یا کفش پاره‌شده؛ وصله‌ کردن.
⟨ پینه کردن: (مصدر لازم) = ⟨ پینه بستن


دانشنامه عمومی

پینه یا کِبـِره یا دَقِّه ناحیه ای سخت شده از پوست دست و پا و زانو یا پیشانی انسان از که بر اثر کار یا ساییدگی زیاد سفت و برجسته شده باشد. پینه را در فارسی کبره، کِوره، شوغ، شغه، شغ، شوخ، و سرو نیز می نامند.
Tantisiriwat N, Janchai S (ژوئیه ۲۰۰۸). "Common foot problems in diabetic foot clinic". J Med Assoc Thai 91 (7): 1097–101
پینه بستن پوست برای این است که لایه ای محافظ بر روی روپوست تشکیل شود و از پارگی روپوست بر اثر ادامه سایش ها جلوگیری شود.
پینه بستن پوست بر اثر سایش های مکرر، فشار، یا دیگر تحریک ها روی می دهد و به این خاطر بیشتر در پاها دیده می شود. در میان برخی از مسلمانان سایش زیاد پیشانی به هنگام سجده نیز باعث پینه بستن پیشانی می شود. کارگران ساختمانی، تعمیرکنندگان وسایل نقلیه، برندگان نی در نیزارها، و نوازندگان سازهای زهی از شاغلینی هستند که پینه زدن دست ها در آن ها زیاد دیده می شود. سرش زخمه ای در نوازندگی از حرکات پینه زا است. گیتاریست ها پینه ای نه چندان ضخیم در نوک انگشتان می زنند که معمولاً مطلوب است زیرا از احساس درد در نواختن های طولانی بعدی جلوگیری می کند.
مالش موضعی زیاد البته بیشتر در پوست ایجاد تاول می کند تا پینه. پینه ها به طور معمول زیان مند نیستند اما ممکن است گاهی اوقات به مشکلات دیگر، مانند زخم پوست یا عفونت بینجامند.

فرهنگستان زبان و ادب

{callus} [کشاورزی- علوم باغبانی] بافت پارانشیمی (paranchyma ) که در نتیجۀ ترمیم زخم روی گیاه و همچنین یاخته های تمایزنیافته در کشت مصنوعی تولید می شود

گویش مازنی

/pine/ وصله - پوست ضخیم شده ی دست و پا بر اثر کار طاقت فرسا ۳اجزای بخش شده ی مرتع

۱وصله ۲پوست ضخیم شده ی دست و پا بر اثر کار طاقت فرسا ۳اجزای ...


واژه نامه بختیاریکا

از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) گوروویی؛ ( ط ) دینارانی
تِگِلِه؛ پِت


کلمات دیگر: