کلمه جو
صفحه اصلی

نرده

فارسی به انگلیسی

banister, bar, enclosure, fence, grid, guardrail, parapet, railing, grille, hand - rail, palisade

hand - rail, palisade


banister, bar, enclosure, fence, grid, guardrail, parapet, rail, railing, grille


فارسی به عربی

حاجز , سخط , سور , قائمة , وتد

مترادف و متضاد

balustrade (اسم)
نرده، طارمی

railing (اسم)
نرده، سرزنش، محجر، ریل

fencing (اسم)
دفاع، نرده، حصار، محجر، ششمشیر بازی

rail (اسم)
نرده، توبیخ، ریل خط آهن، خط اهن

parapet (اسم)
نرده، دیواره، جان پناه، محجر

paling (اسم)
نرده، حصار کشی، پرچین، نرده سازی

list (اسم)
کنار، صورت، ریز، نرده، سیاهه، فهرست، جدول، کجی، شیار، سجاف، فرد، میدان نبرد

pale (اسم)
دفاع، نرده، حصار دفاعی، قلمرو حدود

فرهنگ فارسی

تارمی چوبی یا آهنی که دراطراف باغچه وخانه گذارند
۱ - ( اسم ) میلهای چوبی یافلزی نزدیک یکدیگرنشانده و آن همچون دیواری مانع آمد ورفت گرددطارمی .۲ - اشل مقیاس .یانرده آهنی ( آهنین ) .نرده ای که از آهن ساخته شده

هر عضو هیأت، در مبحث فضاهای برداری روی یک هیأت


فرهنگ معین

(نَ دِ ) (اِ. ) تارمی چوبی یا فلزی که در اطراف باغچه و خانه یا جلوی ایوان درست کنند.

لغت نامه دهخدا

نرده. [ ن َ دَ /دِ ] ( اِ ) میله های چوبی یا فلزی نزدیک هم نشانده که چون دیوار مانع رفت وآمد است و الفاظ دیگرش معجر و تارمی است. ( فرهنگ نظام ). محجری که در جلو ایوان می سازند و طارمی نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). طارمی. محجر.دست انداز. حاجزی از چوب یا آهن مشبک که به جانب ایوان و مهتابی یا دو طرف پلکان کشند زینت را یا منع سقوط اشخاص را. ( یادداشت مؤلف ). || اشل. مقیاس. ( لغات فرهنگستان ) .

فرهنگ عمید

حصاربندی چوبی یا آهنی که در اطراف باغچه، خانه، یا جلوی ایوان درست می کنند.

فرهنگستان زبان و ادب

{scalar} [ریاضی] هر عضو هیأت، در مبحث فضاهای برداری روی یک هیأت

پیشنهاد کاربران

نرده ( Rail ) [اصطلاح دریانوردی] :حفاظی ساخته شده از چوب ، شمش های فلزی و یا میله که دور دکها و پل ها نصب میگردد .

تارم

نرده ( Handrail ) [اصطلاح دریانوردی]:نرده چوبی و یا فلزی که در اطراف پله ها نصب میگردد .


کلمات دیگر: