مترادف بخشنامه : حکم، دستور، دستورالعمل، متحدالمال، تصویب نامه
بخشنامه
مترادف بخشنامه : حکم، دستور، دستورالعمل، متحدالمال، تصویب نامه
فارسی به انگلیسی
circular (letter)
circular
فارسی به عربی
تعمیم ، التعمیم الإداری
مترادف و متضاد
بخشنامه
حکم، دستور، دستورالعمل، متحدالمال، تصویبنامه
فرهنگ فارسی
( اسم ) حکم یا دستوری که از طرف وزارتخانه یا مو ئسسه ای در نسخه های متعدد نویسند و بشعب و کارمندان ابلاغ کنند متحد المال .
فرهنگ معین
(بَ مِ ) (اِمر. ) حکم یا دستوری که از طرف مسؤلین سازمان برای اطلاع تمام کارکنان یک مؤسسه ابلاغ شود.
لغت نامه دهخدا
بخشنامه. [ ب َ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) حکم یا دستوری که از طرف وزارتخانه یا مؤسسه ای در نسخه های متعدد نویسند و به شعب و کارمندان ابلاغ کنند. متحدالمآل . ( فرهنگ فارسی معین ). || هبه نامه. بخشش نامه. ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
دستور یا هر مطلب دیگری که از طرف وزارتخانه یا اداره ای در چندین نسخه نوشته شده و برای شعبه ها، ادارات، یا کارمندان فرستاده می شود، متحدالمآل.
دانشنامه آزاد فارسی
دستورالعمل ها و تعلیماتی که بالاترین مقام مسئول هر دستگاه دولتی برای نحوۀ انجام وظیفه و ارشاد کارکنان و ادارات تابعه و نیز برای جلوگیری از اشتباه و اعمال خلاف قانون، در حدود صلاحیت و اختیارات خود صادر می کند. اگر دستورالعمل ها و راهنمایی های صادره از طرف وزیر، ناظر به مورد خاص و خطاب به ادارۀ خاصی باشد، دستور اداری یا حکم وزارتی نیز گفته می شود و در صورتی که ناظر به امور عمومی و وظایف کلی و خطاب به مأمورین و ادارات مختلف تابعه باشد، بخشنامۀ اداری نامیده می شود. بخشنامه وسیلۀ اجرایی و ابزار نظارتی مدیران است و معمولاً قوانین و آیین نامه ها از طریق بخشنامه به ادارات تابعه ابلاغ می شود که حاوی ترتیبات و تعلیمات لازم برای نحوۀ اجرای قانون مربوط است. بخشنامه، پس از ابلاغ، به اجرا در می آید و مأموران دولتی یا ادارات ذیربط مکلف اند مفاد آن را به عنوان دستور مقام مافوق رعایت و اجرا کنند.
wikijoo: بخشنامه
پیشنهاد کاربران
directive
بخشنامه همان پخشنامه هست نامه هایی است که باید بین گروهی پخش میشده
کلمات دیگر: