کلمه جو
صفحه اصلی

تدافع


مترادف تدافع : پاتک، پدافند، دفاع، دفع، پس زنی، دفع سازی، پدافند کردن، دفاع کردن

متضاد تدافع : تهاجم، حمله

برابر پارسی : ایستادگی، پدافند، همدیگر را پس زدن

فارسی به انگلیسی

defense, repulsion

مترادف و متضاد

پاتک، پدافند، دفاع، دفع ≠ تهاجم، حمله


پس‌زنی، دفع‌سازی


پدافند کردن، دفاع کردن


۱. پاتک، پدافند، دفاع، دفع
۲. پسزنی، دفعسازی
۳. پدافند کردن، دفاع کردن ≠ تهاجم، حمله


فرهنگ فارسی

دفاع کردن، یکدیگررادفع کردن، همدیگرراپس زدن
۱- ( مصدر ) یکدیگر را راندن . هم را دفع کردن . همدیگر را پس زدن .۲- ( اسم ) دفع یکدیگر. جمع : تدافعات .

فرهنگ معین

(تَ فُ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - دفاع کردن . ۲ - یکدیگر را پس زدن .

لغت نامه دهخدا

تدافع. [ ت َ ف ُ ] ( ع مص ) یکدیگر را دفع کردن. ( زوزنی ). یکدیگر را دور کردن در کارزار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || تدافع دو مسئله ؛ تناقض آنها. ( از اقرب الموارد ). || دفع نمودن با همدیگر چیزی را و حواله کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تدافع چند تن چیزی را؛دفع کردن آنرا هر یک از آنان به دیگری. گویند: ضیف یتدافعه الحی ؛ یعنی حواله میکند و دفع میکند مهمان را هر یک به دیگری. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. دفاع کردن.
۲. [قدیمی] یکدیگر را دفع کردن، همدیگر را پس زدن.


کلمات دیگر: