کلمه جو
صفحه اصلی

اربعه


برابر پارسی : چهارگانه

عربی به فارسی

چهار , عدد چهار


مترادف و متضاد

quadruplet (اسم)
چهار گانه، چهار قلو، اربعه

tetrad (اسم)
چهار، اربعه، گروه چهارتایی، چهار ارزشی

tetr- (پیشوند)
چهار، چهار گانه، اربعه، دارای چهار قسمت

فرهنگ فارسی

چهار، چهارمرد
۱ - اربع چهار . ۲ - چهار مرد . ۳ - چهارگانه . یا آبائ اربعه . یا اخط اربعه .
نام چهار ناحیه بود

فرهنگ معین

(اَ بَ عَ ) [ ع . اربعة ] ( اِ. ) ۱ - اربع ، چهار. ۲ - چهار مرد. ۳ - چهارگانه .

لغت نامه دهخدا

( اربعة ) اربعة. [ اَ ب َ ع َ ] ( ع عدد، ص ، اِ ) چهار. اربع. || چهارگانه.
- آباء اربعة. رجوع به آباء شود.
- اخلاط اربعة. رجوع به اخلاط شود.
- ادله اربعة. رجوع به ادله شود.
- ارکان اربعة. رجوع به ارکان شود.
- ازمان اربعة. رجوع به ازمان شود.
- اشکال اربعة. رجوع به اشکال شود.
- اعمال اربعة. رجوع به اعمال شود.
- اقطاب اربعة. رجوع به اقطاب شود.
- اوتاد اربعة. رجوع به اوتاد شود.
- خلفای اربعة. رجوع به خلفا شود.
- ذواربعة اضلاع . رجوع به ذواربعة اضلاع شود.
- ذواربعة و اربعین ؛هزارپا. اسقولوفندریا.
- ریاح اربعة. رجوع به ریاح شود.
- طبایع اربعة. رجوع به طبایع شود.
- عناصر اربعة. رجوع به عناصر شود.
- فصول اربعة. رجوع به فصول شود.
- قوائم اربعة. رجوع به قوائم شود.
- کتب اربعة. رجوع به کتب شود.
- محصورات اربعة. رجوع به محصورات شود.
- مذاهب اربعة. رجوع به مذاهب شود.
|| چهار مرد.

اربعة. [ اَ ب ِ ع َ ] ( ع اِ ) ج ِ ربیع، بمعنی یکی از دو ماه ربیعالاول و ربیعالآخر. و بعضی گویند ربیع اگر ربیعالکلاء ( گیاه ) باشد جمعش اربعه است و اگر بمعنی نهر باشد جمع آن اَرْبِعاء است.

اربعة. [ اَ ب َ ع َ ] ( اِخ ) ( قضاء... ) قضائی است در لواء اماسیة از ولایت سیواس ، واقع بمسافت 18ساعته راه در مشرق اماسیه ، دارای قریب 27 هزار تن سکنه و 119 قریه. محصول آن حبوب و تنباکو است. ( ضمیمه معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
اربعه.[ اَ ب َ ع َ ] ( اِخ ) ( بلوک... ) نام چهار ناحیه بود: ده رم ، ده رود، هنگام ، رودبال. در جانب جنوبی شیراز بمسافت بیست وشش فرسنگ است. درازی این بلوک از دشت دال تا امام زاده شهید یازده فرسخ ، پهنای آن از پنج شیر تا احمدآباد چهار فرسخ است ، محدود است از جانب شرق ببلوک قیر و کارزین و از سمت شمال بفیروزآباد و از طرف مغرب بنواحی بلوک دشتی و از جانب جنوب ببلوک خنج وبلوک گله دار و از گرمسیرات فارس است ، هوایش گرم آبش از رودخانه فیروزآباد و چشمه. شکارش آهو و بز و پازن و قوچ و میش کوهی و کبک و تیهو و دراج و در زمستان هوبره. درخت کوهستان و صحرای این بلوک عموماً کنارشیرین و ترش. بساتین آن نخل و نارنج و لیمو و نارنگی. کشتش تنباکو و کنجد و پنبه و شلتوک. و گندم و جو را بیشتر دیمی زراعت کنند. در سال خوش باران ، بذری سی چهل بذر دهد. قصبه آن ده رم است و عموم خانه های آن از خشت خام و گل و چوب است. شماره خانه های آن نزدیک بسیصد خانوار است و این بلوک را نوزده قریه باشد.

اربعه .[ اَ ب َ ع َ ] (اِخ ) (بلوک ...) نام چهار ناحیه بود: ده رم ، ده رود، هنگام ، رودبال . در جانب جنوبی شیراز بمسافت بیست وشش فرسنگ است . درازی این بلوک از دشت دال تا امام زاده شهید یازده فرسخ ، پهنای آن از پنج شیر تا احمدآباد چهار فرسخ است ، محدود است از جانب شرق ببلوک قیر و کارزین و از سمت شمال بفیروزآباد و از طرف مغرب بنواحی بلوک دشتی و از جانب جنوب ببلوک خنج وبلوک گله دار و از گرمسیرات فارس است ، هوایش گرم آبش از رودخانه ٔ فیروزآباد و چشمه . شکارش آهو و بز و پازن و قوچ و میش کوهی و کبک و تیهو و دراج و در زمستان هوبره . درخت کوهستان و صحرای این بلوک عموماً کنارشیرین و ترش . بساتین آن نخل و نارنج و لیمو و نارنگی . کشتش تنباکو و کنجد و پنبه و شلتوک . و گندم و جو را بیشتر دیمی زراعت کنند. در سال خوش باران ، بذری سی چهل بذر دهد. قصبه ٔ آن ده رم است و عموم خانه های آن از خشت خام و گل و چوب است . شماره ٔ خانه های آن نزدیک بسیصد خانوار است و این بلوک را نوزده قریه باشد.


اربعة. [ اَ ب َ ع َ ] (اِخ ) (قضاء...) قضائی است در لواء اماسیة از ولایت سیواس ، واقع بمسافت 18ساعته راه در مشرق اماسیه ، دارای قریب 27 هزار تن سکنه و 119 قریه . محصول آن حبوب و تنباکو است . (ضمیمه ٔ معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.


اربعة. [ اَ ب َ ع َ ] (ع عدد، ص ، اِ) چهار. اربع. || چهارگانه .
- آباء اربعة . رجوع به آباء شود.
- اخلاط اربعة . رجوع به اخلاط شود.
- ادله ٔ اربعة . رجوع به ادله شود.
- ارکان اربعة . رجوع به ارکان شود.
- ازمان اربعة . رجوع به ازمان شود.
- اشکال اربعة . رجوع به اشکال شود.
- اعمال اربعة . رجوع به اعمال شود.
- اقطاب اربعة . رجوع به اقطاب شود.
- اوتاد اربعة . رجوع به اوتاد شود.
- خلفای اربعة . رجوع به خلفا شود.
- ذواربعة اضلاع . رجوع به ذواربعة اضلاع شود.
- ذواربعة و اربعین ؛هزارپا. اسقولوفندریا.
- ریاح اربعة . رجوع به ریاح شود.
- طبایع اربعة . رجوع به طبایع شود.
- عناصر اربعة . رجوع به عناصر شود.
- فصول اربعة . رجوع به فصول شود.
- قوائم اربعة . رجوع به قوائم شود.
- کتب اربعة . رجوع به کتب شود.
- محصورات اربعة . رجوع به محصورات شود.
- مذاهب اربعة . رجوع به مذاهب شود.
|| چهار مرد.


اربعة. [ اَ ب ِ ع َ ] (ع اِ) ج ِ ربیع، بمعنی یکی از دو ماه ربیعالاول و ربیعالآخر. و بعضی گویند ربیع اگر ربیعالکلاء (گیاه ) باشد جمعش اربعه است و اگر بمعنی نهر باشد جمع آن اَرْبِعاء است .


فرهنگ عمید

چهارگانه: عناصر اربعه.

دانشنامه عمومی

اربعه (شهر). اربعه (به ترکی استانبولی: Erbaa) شهری است در کشور ترکیه که در استان توقات واقع شده است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی ۵۷٬۲۱۰ نفر و بر اساس برآوردهای سال ۲۰۰۹ میلادی ۵۷٬۶۱۰ نفر می باشد.
فهرست شهرهای ترکیه
نام اربعه (به معنی چهارگانه) از اوایل سده هیجدهم میلادی در اسناد رسمی عثمانی استفاده شد. در آن زمان به چهار ناحیه اصلی میان نیکسار و آماسیه یعنی اَرَک، قره قیه، سُنوسه (اولوکوی)، و تاش آباد جمعاً «نواحی اربعه» می گفتند. به مرور به این چهار شهر به طور خلاصه اربعه گفته شد و بعدها زمانی که شهر ارک پیشرفت کرده و در ۱۸۴۰ تبدیل به شهرستان شد نام اربعه به خود گرفت و سه ناحیه دیگر به عنوان روستاهای حومه آن درآمدند. بعدها در ۱۹۴۴ تاش آباد (با نام جدیدش به شکل تاشووا) شهرستان جداگانه ای شد و سنوسه نیز ضمیمه تاش آباد گشت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ربع (۲۲ بار)


کلمات دیگر: