مترادف بدعمل : بدپیشه، بدفعال، بدفعل، بدکار، بدکردار، بدکنش، دغل، شریر، گناه کار، نامه سیاه متضاد بدعمل : درستکار
بدعمل. [ ب َ ع َ م َ ]( ص مرکب ) بدکار و خطاکار و گنهکار. ( آنندراج ). بدکار و بدکردار و خاطی و مجرم. ( ناظم الاطباء ). بدکاره. مُسی ٔ: زنی بدعمل. بلایه. نابکار. ( یادداشت مؤلف ).