کلمه جو
صفحه اصلی

تدخین


مترادف تدخین : دود کردن، دود کشیدن، سیگار کشیدن

فارسی به انگلیسی

fumigation

مترادف و متضاد

دود کردن، دود کشیدن


سیگار کشیدن


۱. دود کردن، دود کشیدن
۲. سیگار کشیدن


فرهنگ فارسی

دودکردن، دودکشیدن
( مصدر )دود کردن کشیدن سیگار و مانند آن . جمع : تدخینات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) دود کردن ، کشیدن سیگار و مانند آن .

لغت نامه دهخدا

تدخین. [ت َ ] ( ع مص ) دود کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی )( آنندراج ). دود برآمدن از آتش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بلند شدن دود آتش. ( اقرب الموارد ). تدخّن. ( المنجد ). دودآگین ساختن چیزی را. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. دود کردن.
۲. دود کشیدن.

دانشنامه عمومی

تدخین (به انگلیسی: Fumigation) روشی برای کنترل آفات است. در این روش، فضایی که در آن آفت باید ازبین رود، به طور کامل پر از آفت کش های گازی می شود. تدخین برای کنترل آفات در خاک، دانه های غلات، در فرآوری محصولات صادرات و واردات برای جلوگیری از هجوم آفاتی است که درون موادی مانند چوب زندگی می کنند مثل موریانه چوب خشک و سوسک چوبخوار است.


کلمات دیگر: