مترادف بدی : زشتی، سیئه، شناعت، فساد، قباحت، قبح، معرت
متضاد بدی : خوبی، نیکی، حسنه
badness, evil, wickedness, wrong
asperity, atrocity, bad, badness, evil, foulness, grubbiness, lousiness, poorness, vice, vileness, wrong
زشتی، سیئه، شناعت، فساد، قباحت، قبح، معرت ≠ خوبی، نیکی، حسنه
بدی ٔ. [ ب َ ] (ع ص ) آفریده و مخلوق . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مخلوق . (شرح قاموس ). || کار نو و بدیع. || نخستین هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نخستین . (ناظم الاطباء). اول . (شرح قاموس ). || چاهی که در اسلام بهم رسیده باشد. (شرح قاموس ). چاهی که در اسلام کنده باشند، حدیث : حریم البئر البدی ٔ خمس وعشرون ذراعاً. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). و رجوع به بدء و بدی شود.
ابوشکور.
دقیقی (از گنج بازیافته ص 87).
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
عنصری .
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 109).
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
سنایی .
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 874).
سعدی .
سعدی .
سعدی .
اوحدی .
ناصرخسرو.
قمری (از رادویانی ).
نظامی .
سعدی (صاحبیه ).
سعدی (بوستان ).
بدی . [ ب َ دی ی ] (ع ص ) نخست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نخستین و اولین . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اول . (معجم متن اللغة) حدیث : الحمدﷲ بدیاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || کار شگفت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). || چاهی که در اسلام کنده باشند. (منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة) (آنندراج ). و رجوع به بدی ٔ و بدء شود.
بدی . [ ب َدْ ی ْ ] (ع مص ) آغاز کردن : بدیت به ؛آغاز کردم به آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
بدی . [ ب ِ دا ] (ع مص ) (از «ب د و») دارای بداة شدن زمین . (از ناظم الاطباء). بداوه ناک شدن زمین . (از منتهی الارب ). دارای سماروغ شدن زمین . (از شرح قاموس ).
۱دیدی؟ ۲دیده شده