مترادف تیزگام : بادپا، تیزرو، تندرو، تیزپا، تیزتک، سبک سیر، سریع، فرز
تیزگام
مترادف تیزگام : بادپا، تیزرو، تندرو، تیزپا، تیزتک، سبک سیر، سریع، فرز
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
۱. بادپا، تیزرو، تندرو، تیزپا
۲. تیزتک، سبکسیر
۳. سریع، فرز
بادپا، تیزرو، تندرو، تیزپا
تیزتک، سبکسیر
سریع، فرز
فرهنگ فارسی
تیز قدم و تیز تک تند رو و اسب راهوار
لغت نامه دهخدا
تیزگام. ( ص مرکب ) تیزقدم و تیزتک. ( آنندراج ). تندرو و اسب راهوار. ( ناظم الاطباء ). سریع :
هم آهو فغند است و هم تیزتگ
هم آهسته خوی است و هم تیزگام.
به نزدیک آن اسب شد تیزگام.
شخ نورد و راه جوی و سیل بر و کوه کن.
چه تازی همی خیره در دست دام.
به برگستوان و به زرین ستام.
ستوری کشی کمخور و پرخرام.
روزی به عطا دادن عامت ماند.
جز از سایه زرده تیزگامت.
به همراهیش گلگون تیزگام است.
همه تازه پیکر همه تیزگام.
ندانم جای آرامم کدام است.
هم آهو فغند است و هم تیزتگ
هم آهسته خوی است و هم تیزگام.
فرالاوی ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
شهنشاه برداشت زین و لگام به نزدیک آن اسب شد تیزگام.
فردوسی.
رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راه جوی و سیل بر و کوه کن.
منوچهری.
پس صید خسته شده تیزگام چه تازی همی خیره در دست دام.
اسدی.
هزار اسب که پیکر تیزگام به برگستوان و به زرین ستام.
اسدی.
شکیب آوری ره بر و تیزگام ستوری کشی کمخور و پرخرام.
اسدی.
تقدیر به عزم تیزگامت ماندروزی به عطا دادن عامت ماند.
ازرقی.
مبادا که خورشید نصرت برآیدجز از سایه زرده تیزگامت.
انوری.
اگر شبدیز با ماه تمام است به همراهیش گلگون تیزگام است.
نظامی.
تکاور سمندان ختلی خرام همه تازه پیکر همه تیزگام.
نظامی.
به رفتن مرکبم بس تیزگام است ندانم جای آرامم کدام است.
نظامی.
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.فرهنگ عمید
تیزپا#NAME?
= تیزپا
کلمات دیگر: