کلمه جو
صفحه اصلی

بی عاطفه


مترادف بی عاطفه : بی محبت، سنگین دل، سردمهر، نامهربان، بی روح، خشک، سرد

متضاد بی عاطفه : باعاطفه

برابر پارسی : نا مهربان، سنگدل

فارسی به انگلیسی

unfeeling, heartlees, cold - hearted


affectless, cold, coldblooded, coldhearted, heartless, impersonal, stony, uncaring


فارسی به عربی

عدیم الحس , غیر منفعل , قاس , قاسی , لا انسانی

مترادف و متضاد

soulless (صفت)
بی روح، بی عاطفه

cruel (صفت)
بی رحم، ستمگر، بی عاطفه، ظالمانه، ظالم، بیدادگر، ستمکار

callous (صفت)
سخت، بی عاطفه، بی حس، پینه خورده، سنگ دل

heartless (صفت)
افسرده، بی عاطفه، عاری از احساسات

unfeeling (صفت)
بی عاطفه، بی حس، سنگ دل، فاقد قوهء لامسه، فاقد احساسات

stolid (صفت)
بی عاطفه، بی حس، فاقد احساس، بی حال، بلغمی

insensitive (صفت)
بی عاطفه، بی حس، جامد، کساد، غیر حساس، کرخت

inhuman (صفت)
بی عاطفه، غیر انسانی، فاقد خوی انسانی، نامردم

obdurate (صفت)
بی عاطفه، سنگ دل، لجوج، سخت دل، سرخت

cold-blooded (صفت)
بی عاطفه، خونسرد

cold-hearted (صفت)
بی عاطفه

insensate (صفت)
بی معنی، بی عاطفه، بی حس، بی فکر، بی حال

impassive (صفت)
بی عاطفه، بی حس، پوست کلفت، تالم ناپذیر

unkind (صفت)
بی عاطفه، نامهربان، بی مهر، بی محبت

بی‌محبت، سنگین‌دل ≠ باعاطفه


سردمهر، نامهربان


بی‌روح، خشک، سرد


لغت نامه دهخدا

بی عاطفه. [ طِ ف َ / ف ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + عاطفه ) بی مهر. بی عطوفت. سنگدل. بی رحم. که قوای انفعالی وی ضعیف باشد. رجوع به عاطفه شود.

فرهنگ عمید

کسی که رحم و شفقت نداشته باشد، بی مهر، نامهربان.


کلمات دیگر: