مترادف مستانس : انس گیرنده، خوگر، مانوس شونده
مستانس
مترادف مستانس : انس گیرنده، خوگر، مانوس شونده
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
انسگیرنده، خوگر، مانوسشونده
فرهنگ فارسی
انس گیرنده
( اسم ) انس گیرنده جمع : مستانسین .
( اسم ) انس گیرنده جمع : مستانسین .
فرهنگ معین
( مستأنس ) (مُ تَ نِ ) [ ع . ] (اِفا. ) انس گیرنده .
لغت نامه دهخدا
مستأنس. [ م ُ ت َءْ ن ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیناس. || آرام یابنده که توحش او برود. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). مأنوس. الفت گیرنده و خوگر. ( غیاث ) ( آنندراج ). خوگیر : چون خلاص یافت بدان حالت مستأنس گردد و نفرت او از آن صورت نقصان پذیرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 180 ). مصنف ترجمه ابوالشرف بوقتی که از وطن منزعج بود و به اصفهان مقیم مدتها به ریاض آن فواید آن تفسیر مستأنس بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 253 ). و رجوع به استئناس و استیناس شود. || دستوری خواهنده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || نیک نگرنده و شناسنده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ عمید
انس گیرنده.
کلمات دیگر: