کلمه جو
صفحه اصلی

بستره

فارسی به انگلیسی

breeding ground

فرهنگ فارسی

یا بستیره شهریست ٠

محیط و نهشته‌هایی که دربردارندۀ مواد باستان‌شناختی است


لغت نامه دهخدا

بستره. [ ب َ ت َ رَ ] ( اِخ ) بستیره. شهریست. ( از معجم البلدان ).

دانشنامه عمومی

در زیست شناسی داربستی از جنس بافت همبند که یک ساختار یا بافت را پشتیبانی می کند بَستَره یا استروما (انگلیسی: Stroma) گفته می شود. به بستره، زی داربست هم گفته اند. بستره بافتی است که ماده بینابینی اسکلت یا شبکه یک عضو را می سازد و بافت پشتیبان اندام ها است.
بسترهٔ زجاجیه: داربستی از موادی سفت که زجاجیهٔ چشم را در بر می گیرد
بسترهٔ تخمدان: بافت الیافی و ماهیچهٔ همواری که داربست تخمدان را تشکیل می دهد
بسترهٔ قرنیه: مادهٔ زمینه ای قرنیه که یکی از لایه های پنج گانهٔ آن محسوب می شود
بسترهٔ عنبیه: تودهٔ نرمی از الیاف بافت پیوندی که بخش عمدهٔ عنبیه را پر می کند
بسترهٔ غده تیروئید
بسترهٔ تیموس
بسترهٔ مغز استخوان
یاخته بستره ای گره لنفاوی
بستره قسمتی از بافت یا اندام است که تمامی بخش هایی که کارکرد ویژه ای برای وظایف اندام ندارند در آن قرار گرفته اند؛ بخش هایی نظیر بافت همبند، رگ ها، عصب ها و مجراها و غیره. قسمت دیگر که یاخته هایی را در خود جا داده که در وظایف اندام ایفای نقش می کنند نَرم آکَنه (پارانشیم) نامیده می شود.
بافت همبند از حیث ساختمانی توسط سه گروه از اجزاء تشکیل می شود: یاخته ها، رشته ها و ماده زمینه ای. رشته ها، که عمدتاً از کلاژن تشکیل شده اند، مقاوم ترین جزء بستره را می سازند.
نمونه های آن عبارتند از:

فرهنگستان زبان و ادب

{matrix} [باستان شناسی] محیط و نهشته هایی که دربردارندۀ مواد باستان شناختی است

پیشنهاد کاربران

بستره: سطحی که لایه سنگهای رسوبی را از لایه دیگر جدا سازد


کلمات دیگر: