کلمه جو
صفحه اصلی

اکلیلی

فارسی به انگلیسی

coronary, coverd with bronze powder

coronary


فرهنگ فارسی

منسوب به تاج یا گلی که به سر می ریزند .

لغت نامه دهخدا

اکلیلی. [ اِ ] ( ص نسبی ) منسوب به تاج. || گلی که به سر می ریزند. ( ناظم الاطباء ). || به اکلیل رنگ شده. || نام قرحه ای در چشم. ( یادداشت مؤلف ). || درزیست در میان استخوانهای سر بر پیش سر بر آن موضعکه کناره کلاه بر وی نشیند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- عظم اکلیلی ، عظم جبهه ؛ استخوانیست فرد قریب به هلالی متساوی القسمة واقع درفوق صورت و قدام جمجمه و آنرا سه سطح و سه کنار است : 1 - سطح قدامی. 2 - سطح خلفی یا مخی. 3 - سطح تحتانی. ( از تشریح میرزاعلی صص 46 - 48 ). و رجوع به همان صفحات شود.

دانشنامه آزاد فارسی

اِکْلیلی (coronary)
اِکْلیلی
در زیست شناسی، هریک از چندین ساختار موجود در بدن که مثل تاج عضوی را در برمی گیرند. سرخ رگ های اکلیلی، که از آئورت منشأ می گیرند و به ماهیچۀ قلب خون می رسانند، از این جمله اند. بیماری ناشی از تنگ شدن این رگ ها از شایع ترین علل مرگ و میرها است.


کلمات دیگر: