کلمه جو
صفحه اصلی

ایتکال


برابر پارسی : برانگیختن، تابناکی، خشمیدن

فرهنگ فارسی

ائتکال . ایتکال عضو

لغت نامه دهخدا

ایتکال. [ ت ِ ] ( ع مص ) ائتکال. ایتکال عضو؛ خوردن بعضی مر بعضی را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || خشم گرفتن و برانگیخته شدن و برافروختن از خشم. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).

ائتکال. [ اِءْ ت ِ ] ( ع مص ) رجوع به ایتکال شود.

فرهنگ فارسی ساره

برانگیختن، تابناکی، خشمیدن



کلمات دیگر: