کلمه جو
صفحه اصلی

ترع عوز

فرهنگ فارسی

نام قریه بزرگ نزدیک حران دهی است به حران قریه مشهوری است به حران از بنای صابیان است که آنانرا بدانجا هیکلی بود و صابیان هیکل ها را بنام ستارگان می ساختند و هیکلی که در این قریه بود بنام زهره بود و معنی ترع عوز به لغت صابیان باب الزهره است و مردم حران در عصر ما این قریه را ترعوز می نامند و نوعی خیار را بدان نسبت دهند که در آنجا کاشته میشود و از آب باران سیراب میگردد .

لغت نامه دهخدا

ترع عوز. [ ت َ ع ُ عو ] ( اِخ ) نام قریه ای بزرگ نزدیک حران. ( ابن الندیم ). دهی است به حران. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). یاقوت آرد: قریه مشهوری است به حران ، از بنای صابیان است که آن را بدانجا هیکلی بود و صابیان هیکل ها را بنام ستارگان می ساختند و هیکلی که در این قریه بود بنام زهره بود و معنی ترع عوز به لغت صابیان باب الزهره است و مردم حران در عصر ما این قریه را ترعوز می نامند ونوعی خیار را بدان نسبت دهند که در آنجا کاشته می شود و از آب باران سیراب می گردد. ( از معجم البلدان ).


کلمات دیگر: