درشت دهی است نزدیک شهر طهران اکنون یکی از محلات جنوب غربی و متصل به تهران شده است.
ترشت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ترشت. [ ت ُ رُ / ت ِ رِ ] ( اِ ) بیل و ابزاری که باغبانان بدان شاخه های درخت را می برند. ( ناظم الاطباء ).
ترشت. [ ت َ رَ ] ( اِخ ) درشت. دهی است نزدیک شهر طهران. ( ناظم الاطباء ). اکنون یکی از محلات جنوب غربی و متصل به تهران شده است. رجوع به طرشت شود.
ترشت. [ ت َ رَ ] ( اِخ ) درشت. دهی است نزدیک شهر طهران. ( ناظم الاطباء ). اکنون یکی از محلات جنوب غربی و متصل به تهران شده است. رجوع به طرشت شود.
ترشت . [ ت َ رَ ] (اِخ ) درشت . دهی است نزدیک شهر طهران . (ناظم الاطباء). اکنون یکی از محلات جنوب غربی و متصل به تهران شده است . رجوع به طرشت شود.
ترشت . [ ت ُ رُ / ت ِ رِ ] (اِ) بیل و ابزاری که باغبانان بدان شاخه های درخت را می برند. (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: