کلمه جو
صفحه اصلی

بحره

فرهنگ فارسی

شهر زمین .

لغت نامه دهخدا

( بحرة ) بحرة. [ ب َ رَ ] ( ع اِ ) از توابع صحرة: لقیه صحرة بحرة؛ ملاقات کرد او را بی پرده و حجاب. ( منتهی الارب ).

بحرة. [ ب َ رَ ] ( ع اِ ) شهر. زمین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || زمین پست. ( منتهی الارب ). || مرغزار بزرگ. ( منتهی الارب ). || استادنگاه آب. ( منتهی الارب ). || هر ده که در آن نهر جاری و آب صاف و گوارا باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ج ، بَحر و بِحار. || ( اِخ ) نام مدینه منوره. مدینةالرسول. || نام پدر صفیه تابعیه. ( منتهی الارب ). || نام جد یمین بن معاویه شاعر که پدرش معاویه نام داشت. ( از منتهی الارب ) || موضعی است در بحرین. ( منتهی الارب ). دهی است در بحرین. || دهی است به طائف. ( منتهی الارب ).

بحرة. [ ب َ رَ ] (ع اِ) از توابع صحرة: لقیه صحرة بحرة؛ ملاقات کرد او را بی پرده و حجاب . (منتهی الارب ).


بحرة. [ ب َ رَ ] (ع اِ) شهر. زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زمین پست . (منتهی الارب ). || مرغزار بزرگ . (منتهی الارب ). || استادنگاه آب . (منتهی الارب ). || هر ده که در آن نهر جاری و آب صاف و گوارا باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، بَحر و بِحار. || (اِخ ) نام مدینه ٔ منوره . مدینةالرسول . || نام پدر صفیه تابعیه . (منتهی الارب ). || نام جد یمین بن معاویه ٔ شاعر که پدرش معاویه نام داشت . (از منتهی الارب ) || موضعی است در بحرین . (منتهی الارب ). دهی است در بحرین . || دهی است به طائف . (منتهی الارب ).


دانشنامه عمومی

بحره، روستایی از توابع بخش سویسه شهرستان کارون در استان خوزستان ایران است.
فهرست روستاهای شهرستان کارون
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان سویسه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.


کلمات دیگر: