مترادف قاپیدن : به چنگ آوردن، چنگ زدن، ربودن، قاپ زدن
قاپیدن
مترادف قاپیدن : به چنگ آوردن، چنگ زدن، ربودن، قاپ زدن
فارسی به انگلیسی
to snatch
clutch, gobble, grab, intercept, interception, leap, pluck, seize, snap, snatch, swoop
فارسی به عربی
استول علیه , امسک , خطف , غراب , فحم , قرصة , مسکة , مسمار
مترادف و متضاد
ربودن، بردن، گرفتن، قاپیدن
ربودن، توقیف کردن، گرفتن، چنگ زدن، قاپیدن، تصرف کردن
سرزنش کردن، گاز گرفتن، قاپیدن، گسیختن، چفت کردن، چسبیدن به، قاپ زدن، سخن نیشدار گفتن
از بین بردن، قاپیدن، چپاول کردن، بسرعت پایین امدن
فهمیدن، چنگ زدن، قاپیدن، بچنگ آوردن، فراچنگ کردن، گیر اوردن
درک کردن، توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مبتلا کردن، قاپیدن، مصادره کردن، تصاحب کردن، به تصرف درآوردن، دچار حمله شدن
بدست اوردن، درک کردن، گرفتن، جلب کردن، از هوا گرفتن، فهمیدن، دچار شدن به، چنگ زدن، قاپیدن
ربودن، مسحور کردن، قاپیدن، از خود بیخود شدن، بعفت و ناموس تجاوز کردن
قاپیدن، غارت کردن، حرص زدن، با ولع بعلیدن
قاپیدن، نیشگون گرفتن
قاپیدن، دستگیر کردن
زدن، گرفتن، کوبیدن، قاپیدن، بدام انداختن، میخ سرپهن زدن، میخ زدن، با میخ کوبیدن، با میخ الصاق کردن
قاپیدن، بزور گرفتن، با شتاب گرفتن
بهچنگآوردن، چنگزدن، ربودن، قاپزدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ربودن بجلدی و چابکی : سگ استخوان را از دست او قاپید .
فرهنگ معین
(دَ ) (مص م . ) نک قاپ زدن ، ربودن .
لغت نامه دهخدا
قاپیدن. [ دَ ] ( مص ) قاپ زدن.ربودن. ربودن به جلدی و چابکی. گرفتن چنانکه سگ پای درویش را، چنانکه لقمه و دیگر چیز را از دست کسی.
فرهنگ عمید
ربودن به جلدی و چابکی، قاپ زدن، ربودن.
واژه نامه بختیاریکا
درقونیدِن؛ قَونیدِن گَچُر کردن؛ گَر وا کن؛ قَپِ دِرکردِن؛ قَپِ ریت کردِن؛ وردار ورمال؛ فینگِنیدِن؛ قپل قَپُو
جدول کلمات
ربودن
پیشنهاد کاربران
گرفتن یا چوریدن
فعل قاپیدن که بعنوان فعلی از زبان آذری شناخته شده است، ریشه آن ( قاپ ) در زبان لاتین به شکل cap وجود دارد. مصدر capere ( پسوند ere در لاتین مصدرساز است ) به معنی گرفتن/to take و نگه داشتن/to hold می باشد.
این ریشه در زبان انگلیسی در کلماتی چون capacity، capable در مفهوم نگه داشتن و در کلمه capture که به همان معنی قاپیدن هست استفاده شده است.
برگرفته از کانال زبانشناسی Originally Same در youtube
این ریشه در زبان انگلیسی در کلماتی چون capacity، capable در مفهوم نگه داشتن و در کلمه capture که به همان معنی قاپیدن هست استفاده شده است.
برگرفته از کانال زبانشناسی Originally Same در youtube
از قاپماق تورکی گرفته شده است .
جوشیدن یک کلمه ی تورکی است. از فعل جوشماق. . ( سماورجوشدی. علم جوشدی. فیلان کس جوشدی ) . وجنب جوش از جوشماق است.
قاپیدن از فعل قاپماق و تورکی است. در فارسی ( غین. قاف و حروف گچپژ وجود ندارد )
برابر رواگیده قاپیدن در پارسی ربودن میباشد ک بسیار زیبا و بجا هست زیرا وات ق در پارسی چندان جایگاهی ندارد
قاپ زدن
قاپماق ترکیشه ولی چون ایدن به اخرش اضافه شده دو زبانه شده یجوری
ولی اصلیش به ترکی میشه از چنگ در اوردن درست ترین معنی هست
مثلا ترکا میگن قازان دیب قاپیپ به سیاه شدن دیگ میگن
یا مثلا وقتی سگ گاز میزنه بهش قاپماق میگن
یا مثلا منیم چانتامی الیمدن قاپ دی
یعنی کیفمو از دستم دزدید ( چنگ انداخت دزدید )
ولی اصلیش به ترکی میشه از چنگ در اوردن درست ترین معنی هست
مثلا ترکا میگن قازان دیب قاپیپ به سیاه شدن دیگ میگن
یا مثلا وقتی سگ گاز میزنه بهش قاپماق میگن
یا مثلا منیم چانتامی الیمدن قاپ دی
یعنی کیفمو از دستم دزدید ( چنگ انداخت دزدید )
کلمات دیگر: