کلمه جو
صفحه اصلی

قاچ


مترادف قاچ : برش، تراشه، تراک، شکافتگی، قاش، لزگه، لغزه، ترک، شکاف

برابر پارسی : ترک، بُرشه، شکاف، برش

فارسی به انگلیسی

chunk, cut, section, slice, wedge

مترادف و متضاد

slice (اسم)
برش، باریکه، تکه، لقمه، قاش، گوه، خلال، قاچ، مرهم کش

plug (اسم)
در، سر، قاش، دو شاخه، شیر، توپی، قاچ، سوراخ گیر، دوشاخه کلید اتصال، سربطری

برش، تراشه، تراک، شکافتگی، قاش، لزگه، لغزه


ترک، شکاف


۱. برش، تراشه، تراک، شکافتگی، قاش، لزگه، لغزه،
۲. ترک، شکاف


فرهنگ فارسی

( اسم ) قسمت جلو زین اسب که از چوب شاخ یا فلز سازند . یا قاچ زین . پیش زین کوهه پیشین زین .

فرهنگ معین

[ تر. ] (اِ. )۱ - یک بُرش از هندوانه یا خربزه . ۲ - برآمدگی قسمت جلو زین . ۳ - شکاف ، ترک .

لغت نامه دهخدا

قاچ. ( ترکی ، اِ ) قاج.شکاف. ترک. || قاچ خربزه یا هندوانه ؛ قسمتی از آن. یک قطعه از آن به درازا بریده و غالباً یک ربع است. || قاچ زین ، قپه پیش زین. کوهه پیشین زین. برآمدگی جلو زین اسب و غیره. بلندی که بر جلو زین است و سوارکار دست بدان گیرد. قاش زین.
- امثال :
قاچ زین را بگیر نیفتی ، اسب سواری پیشکشت .
ترکیب ها:
- قاچ خوردن . قاچ خورده. قاچ دادن. قاچ قاچ. قاچ قاچ شدن. قاچ کردن.

فرهنگ عمید

۱. یک قسمت بریده شده از خربزه، هندوانه، یا میوۀ دیگر.
۲. برآمدگی جلوی زین اسب، کوهۀ زین.
۳. شکاف، ترک، تراک، قاش.
۳. تکه، پاره.
۴. چند عدد از چیزی.
* قاچ قاچ: [عامیانه] پاره پاره، چاک چاک، تکه تکه.

۱. یک قسمت بریده‌شده از خربزه، هندوانه، یا میوۀ دیگر.
۲. برآمدگی جلوی زین اسب؛ کوهۀ زین.
۳. شکاف؛ ترک؛ تراک؛ قاش.
۳. تکه؛ پاره.
۴. چند عدد از چیزی.
⟨ قاچ‌قاچ: [عامیانه] پاره‌پاره؛ چاک‌چاک؛ تکه‌تکه.


دانشنامه عمومی

«قاچ» (به انگلیسی: Sliver) تک آهنگی از نیروانا است.

گویش مازنی

/ghaach/ برش - شکاف

۱برش ۲شکاف


واژه نامه بختیاریکا

بر آمدگی زین
تَک؛ قاش

جدول کلمات

برش

پیشنهاد کاربران

در گویش یزدی به قاچ ، قاش گویند.

بریدن، برش دادن، شکستن، شکافتن، تکه تکه کردن
برش ، شکاف، تکه

برش، تراشه، تراک، شکافتگی، قاش، لزگه، لغزه، ترک، شکاف

در کوردی به پا "قاچ" میگویند
معادل های ان :لاق ، پی


کلمات دیگر: