ضربه زدن
فارسی به انگلیسی
beat, bump, belt, concuss, poke, hit, strike, swing, tap, inflict, infliction, deliver
فارسی به عربی
عقب
مترادف و متضاد
زدن، ضرب زدن، ضربت زدن، ضربه زدن، خوردن، خطور کردن، اعتصاب کردن، خوردن به، به خاطر خطور کردن، سکه ضرب کردن
پیش رفتن، ضربه زدن، شاخ زدن، پیشرفتگی داشتن، نزدیک یا متصل شدن
تر کردن، ضربه زدن، رنگ زدن، کهنه را نم زدن، اهسته زدن
ضربه زدن
شکستن، ضربه زدن
دانشنامه آزاد فارسی
ضَربه زدن (با ماوس)(click)
یک بار فشردن و رهاکردن ماوس بدون آن که حرکتی به ماوس داده شود. کلیک کردن معمولاً برای انتخاب یا لغو انتخاب یک مورد یا به منظور فعال ساختن یک برنامه یا خصوصیتی از یک برنامه، انجام می شود.
یک بار فشردن و رهاکردن ماوس بدون آن که حرکتی به ماوس داده شود. کلیک کردن معمولاً برای انتخاب یا لغو انتخاب یک مورد یا به منظور فعال ساختن یک برنامه یا خصوصیتی از یک برنامه، انجام می شود.
wikijoo: ضربه_زدن
واژه نامه بختیاریکا
زیر دین نُهادن؛ شُگه زِیدِن
پیشنهاد کاربران
ضَربِهاندن.
کلمات دیگر: