کلمه جو
صفحه اصلی

ضربه زدن

فارسی به انگلیسی

beat, bump, belt, concuss, poke, hit, strike, swing, tap, inflict, infliction, deliver, land

beat, bump, belt, concuss, poke, hit, strike, swing, tap, inflict, infliction, deliver


فارسی به عربی

عقب

مترادف و متضاد

strike (فعل)
زدن، ضرب زدن، ضربت زدن، ضربه زدن، خوردن، خطور کردن، اعتصاب کردن، خوردن به، به خاطر خطور کردن، سکه ضرب کردن

butt (فعل)
پیش رفتن، ضربه زدن، شاخ زدن، پیشرفتگی داشتن، نزدیک یا متصل شدن

dab (فعل)
تر کردن، ضربه زدن، رنگ زدن، کهنه را نم زدن، اهسته زدن

inflict a blow (فعل)
ضربه زدن

knap (فعل)
شکستن، ضربه زدن

دانشنامه آزاد فارسی

ضَربه زدن (با ماوس)(click)
یک بار فشردن و رهاکردن ماوس بدون آن که حرکتی به ماوس داده شود. کلیک کردن معمولاً برای انتخاب یا لغو انتخاب یک مورد یا به منظور فعال ساختن یک برنامه یا خصوصیتی از یک برنامه، انجام می شود.

واژه نامه بختیاریکا

زیر دین نُهادن؛ شُگه زِیدِن

پیشنهاد کاربران

ضَربِهاندن.


کلمات دیگر: