مترادف حاضر جوابی : حضورذهن، بذله گویی
حاضر جوابی
مترادف حاضر جوابی : حضورذهن، بذله گویی
فارسی به انگلیسی
repartee, waggery
فارسی به عربی
ارتجال
مترادف و متضاد
جواب، حاضر جوابی، ضربت متقابل و تند، ضربتسریع، پاسخ تند واماده
تعبیه، ابتکار، بدیهه گویی، بدیهه سازی، حاضر جوابی
حاضر جوابی، جواب شوخی امیز
حاضر جوابی
فرهنگ فارسی
۱ - پاسخ دادن بدون اندیشه زود جواب گفتن ۲ - بذله گویی .
فرهنگ معین
( ~. جَ ) [ ع - فا . ] (حامص . ) ۱ - پاسخ دادن بدون اندیشه ، زود جواب گفتن . ۲ - بذله گویی .
لغت نامه دهخدا
حاضرجوابی. [ ض ِ ج َ ] ( حامص مرکب ) بدون اندیشه جواب دادن. زود پاسخ دادن. بدون اندیشه پاسخ دادن. چگونگی و حالت حاضرجواب : و ابوالاسودمعروف است به حاضرجوابی. ( تفسیر ابوالفتوح رازی ).
بیاران گفت کز خاکی وآبی
ندیدم کس بدین حاضرجوابی.
بیاران گفت کز خاکی وآبی
ندیدم کس بدین حاضرجوابی.
نظامی.
واژه نامه بختیاریکا
آر جواوی
پیشنهاد کاربران
حاضر جوابی
عنتر :دهنت پنچر
کلمات دیگر: