سته و ست واصل ان سدسد بوده
سات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سات. ( اِ ) خوابیدن و خواب کردن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). خواب و خوابیدگی. ( ناظم الاطباء ).
سات. [ سات ت ] ( ع اِ ) سته و ست ، و اصل آن سدس بوده ، و سین به ت بدل شده و دال در آن ادغام گردیده است. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب در ماده س ت ت ).
سات. [ سات ت ] ( ع اِ ) سته و ست ، و اصل آن سدس بوده ، و سین به ت بدل شده و دال در آن ادغام گردیده است. ( تاج العروس ) ( منتهی الارب در ماده س ت ت ).
سات . (اِ) خوابیدن و خواب کردن باشد. (برهان ) (آنندراج ). خواب و خوابیدگی . (ناظم الاطباء).
سات . [ سات ت ] (ع اِ) سته و ست ، و اصل آن سدس بوده ، و سین به ت بدل شده و دال در آن ادغام گردیده است . (تاج العروس ) (منتهی الارب در ماده ٔ س ت ت ).
گویش مازنی
۱سالم – درست ۲پابرجا ۳چابک
/saat/ سالم – درست - پابرجا ۳چابک
پیشنهاد کاربران
ب معنای می نوری و مستی و در مستی پرواز کردن. ( واژه پهلوی در دوره ساسانیان )
ساتSat - بمعنیِ هستیِ جاودان ( ازلی و ابدی ) . یکی از سه ویژگیِ سات – چیت – آناندا یا سکوت سرور انگیزِ درونی. چیزی در ما که هرگز نمی میرد.
گاهی سات به چم صفحه می آید، ( از استاد احمد کسروی )
کلمات دیگر: