کلمه جو
صفحه اصلی

طفره رفتن


مترادف طفره رفتن : طفره زدن، تعلل کردن، سردواندن، اهمال کاری کردن، در رفتن، سستی کردن

متضاد طفره رفتن : اقدام کردن، عمل کردن، دست یازیدن

فارسی به انگلیسی

defer, fence, fudge, hedge, parry, procrastinate, quibble, stall, sidestep, to elude, to evade, to dodge

to elude, to evade, to dodge


defer, fence, fudge, hedge, parry, procrastinate, quibble, stall


فارسی به عربی

اتل , هراء

مترادف و متضاد

dodge (فعل)
گریز زدن، طفره رفتن، عدول کردن، گول زدن، طفره زدن، جاخالی دادن، این سو و ان سو رفتن

avoid (فعل)
اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن

elude (فعل)
دوری کردن از، طفره رفتن، عدول کردن، طفره زدن، اجتناب کردن از

evade (فعل)
طفره رفتن، تجاهل کردن، طفره زدن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از

shirk (فعل)
طفره رفتن، عدول کردن، طفره زدن، شانه خالی کردن از، روی گرداندن از، از زیر کاری در رفتن

jink (فعل)
طفره رفتن، بسرعت حرکت کردن، به سرعت چرخ زدن

prevaricate (فعل)
طفره رفتن، دروغ گفتن، دوپهلو حرف زدن، زبان بازی کردن

equivocate (فعل)
طفره رفتن، دروغ گفتن، دوپهلو حرف زدن، زبان بازی کردن، ابهام بکار بردن

parry (فعل)
دور کردن، طفره رفتن

put by (فعل)
قطع کردن، اندوختن، طفره رفتن، کنار گذاردن

طفره زدن، تعلل کردن، سردواندن، اهمال‌کاری کردن، در رفتن، سستی کردن ≠ اقدام کردن، عمل کردن، دست‌یازیدن


فرهنگ فارسی

طفره زدن : در جواب طفره می رفت .

فرهنگ معین

( ~ . رَ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) شاخه خالی کردن .

دانشنامه عمومی

شانه خالی کردن، فرار از مسئولیت


واژه نامه بختیاریکا

زیر ره گردن ره زِیدِن

پیشنهاد کاربران

خودداری از انجام کاری

شانه خالی کردن


طفره رفتن ینی

�خالی بستن ، فرار کردن ، یا دررفتن �از کاری یا چیزی 😊

�دوستان�

زیر کار در رفتن

Beat around the bush

خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تداول عامه برای جلب نفعی یا احتراز از زیانی تجاهل کردن. نمودن که از موضوع بکلی بی خبر است.

Prevaricate
Equivocate


کلمات دیگر: