کلمه جو
صفحه اصلی

ژرمن

فرهنگ فارسی

بانوی ریاضی دان فرانسوی (و.پاریس ۱۷۷۶- ف.۱۸۳۱م. )
نام سیاستمدار و متخصص در امور مالی فرانسوی .

فرهنگ معین

(ژِ مَ ) [ فر. ] (اِ. ) نژاد مردم آلمان یا هر یک از مردم آن .

لغت نامه دهخدا

ژرمن . [ ژِ م َ ] (اِخ ) الکساندر شارل .نام مورخ فرانسوی . مولد بسال 1809 در پاریس و وفات بسال 1887 م . در مونت پلیه . او را آثار بسیاری است .


ژرمن . [ ژِ م َ ] (اِخ ) پیر دوّم . نام زرگر معروف فرانسوی (1722-1797 م .). وی را بسبب اقامت در رُم رومی گویند. رسالتی در اصول فن زرگری دارد.


ژرمن . [ ژِ م َ ] (اِخ ) پیر ژرمن اول . نام زرگر معروف فرانسوی (1647-1684 م .).


ژرمن . [ ژِ م َ ] (اِخ ) سوفی . نام ریاضی دان فرانسوی . مولد پاریس بسال 1776 و وفات در همانجا بسال 1831 م .


ژرمن . [ ژِ م َ ] (اِخ ) اگوست ژان . نام کنت ِ مونت فرت و سیاستمدار فرانسوی . مولد پاریس بسال 1786 و وفات در همانجا بسال 1821 م .


ژرمن. [ ژِ م َ ] ( اِخ ) نامی که به ساکنین ژرمانی یا آلمان اطلاق می شود. این قوم چنانکه از اخلاق و زبان و صورت ظاهر آنان پیداست از نژاد آریائی هندواروپائی هستند که در حدود قرن هفتم یا ششم پیش از میلاد بنابه روایتی از آسیا مهاجرت کرده و از طریق دره دانوب به اروپا راه یافته اند و آنان یکی از شعب هشتگانه ملل هندواروپائی بشمار می روند. نام ژرمن شامل آلمان های غربی و شرقی اروپا و انگلوساکسونها و اسکاندیناویها نیزمی شود. دین قدیم آنان پرستش مظاهر طبیعت بود و در نظام اجتماعی ایشان هر فردی آزادی تام و تمام داشت.

ژرمن. [ ژِ م َ ] ( اِخ ) اگوست. نام مورخ و رمان و نمایشنامه نویس فرانسوی. مولد پاریس بسال 1862 و وفات در همانجا بسال 1915 م.

ژرمن. [ ژِ م َ ] ( اِخ ) اگوست ژان. نام کنت ِ مونت فرت و سیاستمدار فرانسوی. مولد پاریس بسال 1786 و وفات در همانجا بسال 1821 م.

ژرمن. [ ژِ م َ ] ( اِخ ) الکساندر شارل.نام مورخ فرانسوی. مولد بسال 1809 در پاریس و وفات بسال 1887 م. در مونت پلیه. او را آثار بسیاری است.

ژرمن. [ ژِ م َ ] ( اِخ ) پیر ژرمن اول. نام زرگر معروف فرانسوی ( 1647-1684 م. ).

ژرمن. [ ژِ م َ ] ( اِخ ) پیر دوّم. نام زرگر معروف فرانسوی ( 1722-1797 م. ). وی را بسبب اقامت در رُم رومی گویند. رسالتی در اصول فن زرگری دارد.

ژرمن. [ ژِ م َ ] ( اِخ ) سوفی. نام ریاضی دان فرانسوی. مولد پاریس بسال 1776 و وفات در همانجا بسال 1831 م.

ژرمن. [ ژِ م َ ] ( اِخ ) ( قدیس ) نام اسقف اکسر و متولد در همان شهر در حدود سال 390 و متوفی در راوِن بسال 448 م. ذکران او روز 31 ژوئیه است.

ژرمن. [ ژِ م َ ] ( اِخ ) ( قدیس ) نام اسقف پاریس. مولد در نزدیکی اُتُن بسال 496 و وفات در پاریس بسال 576 م. ذکران وی روز 28 ماه مه است.

ژرمن. [ ژِ م َ ] ( اِخ ) ( قدیس ) او را ژرمن کوزَن گویند. وی در پیبراک نزدیکی تولوز بسال 1579 م. متولد شد و بسال 1601 در همانجا درگذشت. مقبره او زیارتگاه مردم است.

ژرمن. [ ژِ م َ] ( اِخ ) میشل. از مردم فرانسه. بِنه دیکتن سنت مور و عالم به خطوط قدیمه. مولدبسال 1645 در پرون و وفات بسال 1694 م. در پاریس.

ژرمن. [ ژِ م َ ] ( اِخ ) هانری. نام سیاستمدار ومتخصص در امور مالی فرانسوی. مولد لیون بسال 1824 ووفات در پاریس بسال 1905 م. او را آثاری چند است.

ژرمن . [ ژِ م َ ] (اِخ ) (قدیس ) او را ژرمن کوزَن گویند. وی در پیبراک نزدیکی تولوز بسال 1579 م . متولد شد و بسال 1601 در همانجا درگذشت . مقبره ٔ او زیارتگاه مردم است .


ژرمن . [ ژِ م َ ] (اِخ ) (قدیس ) نام اسقف اکسر و متولد در همان شهر در حدود سال 390 و متوفی در راوِن بسال 448 م . ذکران او روز 31 ژوئیه است .


ژرمن . [ ژِ م َ ] (اِخ ) (قدیس ) نام اسقف پاریس . مولد در نزدیکی اُتُن بسال 496 و وفات در پاریس بسال 576 م . ذکران وی روز 28 ماه مه است .


ژرمن . [ ژِ م َ ] (اِخ ) اگوست . نام مورخ و رمان و نمایشنامه نویس فرانسوی . مولد پاریس بسال 1862 و وفات در همانجا بسال 1915 م .


ژرمن . [ ژِ م َ ] (اِخ ) نامی که به ساکنین ژرمانی یا آلمان اطلاق می شود. این قوم چنانکه از اخلاق و زبان و صورت ظاهر آنان پیداست از نژاد آریائی هندواروپائی هستند که در حدود قرن هفتم یا ششم پیش از میلاد بنابه روایتی از آسیا مهاجرت کرده و از طریق دره ٔ دانوب به اروپا راه یافته اند و آنان یکی از شعب هشتگانه ٔ ملل هندواروپائی بشمار می روند. نام ژرمن شامل آلمان های غربی و شرقی اروپا و انگلوساکسونها و اسکاندیناویها نیزمی شود. دین قدیم آنان پرستش مظاهر طبیعت بود و در نظام اجتماعی ایشان هر فردی آزادی تام و تمام داشت .


ژرمن . [ ژِ م َ ] (اِخ ) هانری . نام سیاستمدار ومتخصص در امور مالی فرانسوی . مولد لیون بسال 1824 ووفات در پاریس بسال 1905 م . او را آثاری چند است .


ژرمن . [ ژِ م َ] (اِخ ) میشل . از مردم فرانسه . بِنه دیکتن سنت مور و عالم به خطوط قدیمه . مولدبسال 1645 در پرون و وفات بسال 1694 م . در پاریس .


فرهنگ عمید

نژاد مردم آلمان.
ژرمنی
۱. مربوط به ژرمن.
۲. شاخۀ زبانی از خانوادۀ زبانی هندواروپایی.

پیشنهاد کاربران

از لاتین Germania در سده سوم پیش از میلاد، و با ریشه ناشناخته. لغتنامه آکسفورد نظریات زیر را با ریشه سلتی بیان داشته: gair «همسایه» ( از محقق Zeuß ) ، و gairm «بانگ جنگ» ( از محققان Wachter و Grimm ) . Partridge ، gar «نیزه» و gar «فریاد زدن» را پیشنهاد می دهد. بریتانیایی ها، ایتالیایی ها و دیگر زبان ها واژه لاتین آن را به کار می برند. ایرلندیان آنرا An Ghearmáin با همان ریشه می نامند. ویکی پدیا


کلمات دیگر: