بر آینده، تابنده، تابان ودرخشان، خورشید، آفتاب
( اسم ) ۱ - تابان تابنده درخشان . ۲ - ( اسم ) آفتاب .
نام بتی در جاهلیت
( اسم ) ۱ - تابان تابنده درخشان . ۲ - ( اسم ) آفتاب .
نام بتی در جاهلیت
شارق . [ رِ ] (اِخ ) لقب قیس بن معدیکرب . (منتهی الارب ).
شارق . [ رِ ] (اِخ ) نام بتی در جاهلیت . (منتهی الارب ). اسم صنم فی الجاهلیة. (اقرب الموارد).
مولوی (مثنوی ).
شارق . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از شرق و شروق . طالع. برآینده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). روشن . تابان . (غیاث ) : تا صبح صادق از افق باختر شارق گردد. (سندبادنامه ص 183).