کلمه جو
صفحه اصلی

شاخچه

فارسی به انگلیسی

slander, sprig


لغت نامه دهخدا

شاخچه. [ چ َ / چ ِ] ( اِ مصغر ) شاخک. مصغر شاخ. شاخ کوچک. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). شعبه.

فرهنگ عمید

۱. شاخ‌ کوچک؛ شاخک.
۲. تهمت؛ افترا.
⟨ شاخچه بستن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] تهمت بستن؛ افترا و تهمت زدن.


۱. شاخ کوچک، شاخک.
۲. تهمت، افترا.
* شاخچه بستن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز] تهمت بستن، افترا و تهمت زدن.


کلمات دیگر: