کلمه جو
صفحه اصلی

قاچاق شدن


برابر پارسی : گریختن، دررفتن، رهاکردن کار

فارسی به انگلیسی

to slip off, to play the truant

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - در رفتن ( از سر خدمت و کار ) غیبت کردن ( در ساعت کار ) : این برادر کلائ است باشورا هم مدرسه است امروز گویا قاچاق شده و مادرش خبر ندارد . ۲ - وارد شدن متاعی بدون پروانه قانونی بکشور .

فرهنگ معین

(شُ دَ ) [ تر - فا. ] (مص ل . ) جیم شدن ، در رفتن .

لغت نامه دهخدا

قاچاق شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب )از قاچاق ترکی + شدن فارسی. در تداول کالائی بدون پروانه قانونی به کشوری وارد شدن و یا ورود شخصی بدون گذرنامه به کشوری. || قاچاق شدن کارمند دولت ؛ غیبت کردن وی هنگام سرویس اداری. گریختن از خدمتی قانونی. قاچاق شدن سرباز؛ از خدمت نظام گریختن.


کلمات دیگر: