مترادف قاری : تلاوتگر، خواننده، قرآن خوان، مقری
برابر پارسی : خواننده
reader of the Koran
chanter, reader
خواننده
اقليمي , قاره اي
تلاوتگر، خواننده، قرآنخوان، مقری
قاری . (اِخ ) علی بن حمزه ، معروف به کسائی . رجوع به کسائی شود.
قاری . (اِخ ) ابراهیم بن رمضان سقاء. نخست در قلعه ٔ دمشق شغل سقائی داشته پس به استانبول رفته وبه تحصیل علم آغازیده و بالخصوص در تجوید و قرائت قرآن مهارتی بسزا یافته و در جامع ابوایوب انصاری امام جماعت شده است . وی پس از چهل سال باز به دمشق برگشته و بنای وعظ و تدریس گذاشته و به سال 1079 هَ . ق .وفات یافته است . رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 125 و قاموس الاعلام ج 1 ص 6572 و ریحانة الادب ج 2 ص 203 شود.
قاری . (اِخ ) ابراهیم بن عبدالرحمن قاری ،منسوب به طائفه ٔ بنی قارة است . وی از ابن عمر روایت کند. و حمزةبن ابی جعفربن حریث بن ابی ذئب از او روایت دارد. گوید دیدم ابن عمر دست بر محل جلوس پیغمبر (ص )بر منبر میمالید و به صورت خود میکشید. (سمعانی ).
قاری . (اِخ ) حیان بن عبداﷲبن محمدبن هشام انصاری اوسی بلنسی مکنی ، به ابوالبقاء وابن هشام . ادیب نحوی لغوی قاری و از فضلای قرن هفتم بوده است . وی از ابوالحسن بن سعد خیروری اخذ مراتب ادبیه نموده و به سال 609 هَ . ق . درگذشته است . رجوع به ریحانة الادب ص 199 و روضات ص 456 و ابن هشام شود.
قاری . (اِخ ) احمدبن عبدالعزیزبن هشام بن خلف بن غزوان . ادیب نحوی عروضی ملقب به قاری و مکنی به ابوالعباس و معروف به ابن هشام و ابن خلف از اکابر قراء و اساتید نحو بوده و در عروض و حل معمی دستی توانا داشته است . و سه ارجوزه در خط و قرائت و نحو و شرح شواهد ایضاح ابوعلی فارسی در نحو از تألیفات و آثار قلمی او بوده است . از اشعار او است :
الحمد لِلّه علی مااری
کاننی فی زمنی حالم
یسود اقوام علی جهلهم
ولایسود الماجد العالم .
وفاتش پس از سال 553 هَ . ق . و نامعلوم است . (از ریحانة الادب ج 6 ص 199) (روضات الجنات ص 82).و رجوع به احمدبن عبدالعزیز فهری و ابوالعباس احمدبن عبدالعزیزبن هشام شود.
قاری . (اِخ ) اصفهانی . نافعبن عبد الرحمن بن ابی نعیم تابعی . اصفهانی الاصل مدنی الموطن ، مکنی به ابورویم یا ابوالحسن یا ابوعبداﷲ یا ابوعبدالرحمن یا ابونعیم . وی بسیار سیاه رنگ و در فن قرائت امام اهل مدینه و رای و قرائت او مورد اعتماد مردم مدینه بوده است . و عثمان بن سعید ورش و عیسی بن میناور قالون از او روایت کنند. و قرائت را از یزیدبن قعقاع و ابومیمونه فراگرفته و به سال 159 یا 169 هَ . ق . وفات یافت . رجوع به سمعانی و ابن خلکان ج 2 ص 279 و فهرست ابن الندیم ص 42 و ریحانة الادب ج 3 ص 275 شود و نافعبن عبدالرحمن و ابورویم شود.
قاری . (اِخ ) اندلسی . اسماعیل بن خلف بن سعیدبن عمران انصاری صقلی اندلسی قاری نحوی ، مکنی به ابوطاهر. وی از اکابر علم و ادب بوده و فن قرائت را متقن داشته است . رجوع به ریحانة الادب ج 1 ص 354 و معجم الادباء یاقوت حموی ج 6 ص 165 و روضات ص 113 و وفیات الاعیان و اسماعیل بن خلف شود.
قاری . (اِخ ) انصاری . سعیدبن عبدالقاری انصاری ، مکنی به ابوزید. عبدالغنی بن سعید گوید وی از صحابه بوده است . (الانساب سمعانی ).
قاری . (اِخ ) شیبةبن نصاح قاری آزادکرده ٔ ام ّسلمه بوده و از ابن مسیب و قسم بن محمد روایت کند. وی در مدینه به شغل قضاء اشتغال داشته و محمدبن اسحاق و ابن الموال از او روایت کنند. و گفته اند که او از ام سلمه و ابوبشر صالح بن بشیر قاری حدیث شنیده است . (الانساب سمعانی ).
قاری . (اِخ ) حوفی علی بن ابراهیم بن سعید. عالم فاضل مفسر، قاری ،نحوی ، مکنی به ابوالحسن . از مشاهیر ادبا و مرجع استفاده ٔ اکثر فضلای عصر خود بود و از اوست : 1 - اعراب القرآن . 2 - البرهان فی تفسیر القرآن . 3 - علوم القرآن . 4 - الموضح در نحو وی به سال 430 یا 436 هَ . ق . درگذشت . رجوع به ابن خلکان ج 1 ص 360 و هدیة الاحباب ص 127 و معجم الادباء ص 221 و ریحانة الادب ج 1 ص 354 شود.
قاری . (اِخ ) خراسانی . ابوالقاسم خراسانی مشهدی ، معروف به قاری و مقیم شیراز. از مشاهیر قراء عهد شاه عباس ثانی (1052 - 1078 هَ . ق .) و ناظم نظم اللئالی مشهور است که منظومه ای است گرانبها در تجوید قرآن که به سال 1061 هَ . ق . آن را نظم کرده است . این کتاب حاوی هشتادونه بیت میباشد و با آن همه اختصارش متضمن مهمات علم تجوید است و بارها چاپ شده و این نگارنده (مؤلف ریحانة الادب ) نیز شرحی به نام «نثر اللئالی » بر آن نوشته که هنوز طبع نشده است . سال وفات وی نامعلوم و به قول الذریعه تا سال 1083 هَ . ق . درقید حیات بوده است . او غیر از میرزا ابوالقاسم فندرسکی بوده و منظومه ٔ «نظم اللئالی » را به فندرسکی نسبت دادن خطا است . (ریحانة الادب از الذریعه و غیره ).
قاری . (اِخ ) خلف بن هشام بن ثعلب یا طالب بزارقاری . از قراء ثمانیه است که اصول قرائت را از مالک بن انس و حمادبن زید و ابوعوانه اخذ کرد و عباس دوری و محمدبن جهم یا ادریس حدادو اسحاق وراق راویان قرائت او بوده اند. وی در روز شنبه 7 جمادی الثانی سال 229 هَ . ق . درگذشت . (ابن خلکان ج 1 ص 190) (روضات ص 264) (ریحانة الادب ج 3 ص 284).
قاری . (اِخ ) رازی . ابوبکر صالح بن شعیب . ابوالفتح نصر گوید ابوبکر صالح بن شعیب منسوب است به ده قار نزدیک ری . ابوبکر قاری یکی از دانشمندان لغت و ادبیات عرب است که در عهد ثعلب به بغداد آمد و حکایت کند که وی گفته است هرگاه در لغت با ابوعباس بحث میکردم غالب میشدم و هرگاه در نحو بحث میکردم مغلوب . (معجم البلدان ج 4).
قاری . (اِخ ) سعیدبن سفین معروف به قاری منسوب به طائفه بنی قاره است . وی از علی روایت کند، و یحیی بن ابی عمرو شیبانی از عبداﷲبن مباشر از او روایت دارد. (سمعانی ).
قاری . (اِخ )تمیمی ، مازنی . زَبّان بن علأبن عمار عمرو یا عریان بن عبداﷲبن حسن بن حارث ، مکنی به ابوعمرو. رجوع به ریحانة الادب ج 5 ص 139 و روضات ص 299 و ابن خلکان ج 1 ص 421و نامه ٔ دانشوران ج 2 ص 109 و ابوعمروبن العلاء شود.
قاری . (اِخ ) عاصم بن ابی النجود بهدله ٔ کوفی . از موالی بنی جذیمةبن ملک یا مالک بن نصر. ازقراء سبعه است . اصول قرائت را از زربن حبیش و ابوعبدالرحمن سلمی و سعدبن ایاس شیبانی اخذ کرد. به اتفاق اهل صناعت عاصم اصوب و اجمل قراء سبعه بوده و در استنباط جواهر قرآنی و استخراج نکات و دقائق آن بر دیگران تقدم داشته و رسم بدان جاری بوده که اصل قرآن هارا با خط سیاه که نوعاً اصل معمولی در کتابت است موافق قرائت عاصم نوشته و قراآت هریک از قراء دیگر را با تعیین اسم قاری آن با خط سرخ در حواشی مینوشتند. علامه حلی در منتهی فرماید اضبط قراآت سبعه قرائت عاصم است . وی به سال 127 یا 128 یا 129 هَ . ق . در کوفه وفات یافته و یا در اثنای سفر شام در سماوه درگذشته و در همانجا مدفون گردیده است . رجوع به روضات الجنات ص 299 و 418 و ابن خلکان ج 2 ص 264 و فهرست ابن الندیم ص 43 و ریحانة الادب ج 3 ص 284 و رجوع به عاصم شود.
قاری . (اِخ ) عبداﷲبن زید قاری شامی . وی از ثوربن زید شامی روایت کند. (سمعانی ).
قاری . (اِخ ) عبداﷲبن عثمان معروف به قاری و مکنی به ابوعثمان منسوب به طائفه ٔ بنی قاره است . وی از ابوالطفیل روایت کند. معمر روایت کرده است که وی به سال 144 هَ . ق . وفات یافت و گفته اند به سال 134. رجوع به الانساب سمعانی و ابوعثمان شود.
قاری . (اِخ ) عبداﷲبن کثیر قاری ، مکنی به ابوبکر و ابوسعید. از قراء سبعه و از موالی عمروبن علقمه کنانی و از مشاهیر و اکابر تابعین و از قبیله ٔ بنی الداربن هانی بن لخم بوده و به همین جهت به داری و لخمی موصوف بوده است . وی اصول قرائت را از مجاهد اخذ کرده و ابوالحسین قواس و برخی دیگر از او روایت کنند وی به سال 120 هَ . ق . در مکه درگذشت . رجوع به ریحانة الادب و ابوسعید عبداﷲ و ابن کثیر عبداﷲ شود.
قاری . (اِخ ) عبداﷲبن عامر یحصبی شامی ، مکنی به ابوعمران . از قراء سبعه از طبقه ٔ اول تابعین بوده و قرائت خود را از عثمان بن عفان و فضالةبن عبید و مغیرةبن ابی شهاب مخزومی و برخی دیگر روایت کرده و هشام بن عمار و عبداﷲبن ذکوان و سعیدبن عبدالعزیز و یحیی بن حارث نیز از او روایت کرده اند. وی به سال 118 هَ . ق . به دمشق وفات یافت . رجوع به ریحانة الادب ج 3 ص 284 و ابن عامر و عبداﷲ شود.
قاری . (اِخ ) عبدالحفیظبن عثمان طائفی از علماء است و از اوست : جلاء القلوب و کشف الکروب بمناقب ابی ایوب . این کتاب در آستانه به سال 1298 چاپ شده است . (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1480).
قاری . (اِخ ) عبدالرحمن بن عبداﷲبن عبیدمشهور به قاری منسوب به طائفه بنی قاره است . وی از عمربن الخطاب در مدینه روایت کند. از طرف ابن عمر عامل بیت المال بوده است . عروةبن زبیر و حمیدبن عبدالرحمن و دو فرزندش ابراهیم و محمد از او روایت دارند. وی در 98سالگی به سال 88 وفات کرد. (الانساب سمعانی ).
قاری . (اِخ ) علی بن سلطان محمد، ملقب به نورالدین و معروف به ملاعلی قاری حنفی المذهب . وی در هرات متولد شد و در مکه سکونت کرد. وی از افاضل اوائل قرن یازدهم هَ . ق . بوده و پس از آنکه در زادگاه خود به تحصیل بخشی از مراتب علمی موفق آمد به مکه رفت و از مشایخ آن سرزمین تکمیل مراتب علمی نمود تا آنکه آوازه ٔ او درهر دیار انتشار یافت و به هریک از ائمه اربعه ٔ اهل سنت خصوصاً امام شافعی و اتباع او باب اعتراض باز کرد و بر امام مالک نیز 0به جهت دست گشاده نماز خواندن اعتراض نمود و رساله ای در این موضوع تألیف کرد و به همین جهت در شدت و عسرت زندگانی کرد و به سال 1014یا 1016 هَ . ق . در مکه معظمه وفات یافت و همین که خبر وفات او به کوی علمای مصر رسید در جامع ازهر با گروه متجاوز از چهارهزار تن بر وی نماز غیبت خواندند. تألیفات بسیاری دارد و از اوست : 1- الاحادیث القدسیة و الکلمات الانسیة. 2- الحرز الثمین الحصن الحصین من کلام سید المرسلین تألیف شمس الدین محمدبن علی جزری شافعی که جامع ادعیه و اوراد وارده از رسول اکرم (ص ) است . این کتاب در مکه چاپ شده است . 3- فتح الرحمن بفضائل شعبان . 4- مرقاة المفاتیح لمشکوة المصابیح واین هر دو در قاهره چاپ شده اند. (کشف الظنون ) (معجم المطبوعات ج 3 ستون 1791) (ریحانة الادب ج 3 ص 258).
قاری . (اِخ ) عمروبن عبداﷲ قاری خطمی ضریر (نابینا) از صحابه بوده و پیغمبر درباره ٔ او فرموده است : مارا نزد بینا ببرید که به وی پناه بریم (مراد صاحب ترجمه است که چشم دلش بینا بوده ). (الانساب سمعانی ).
قاری . (اِخ ) مالقی . احمدبن عبداﷲبن حسن بن احمدبن یحیی بن عبداﷲ مالقی الولاده ، انصاری القبیله ، ملقب به قاری و مکنی به ابوبکر و مشهور به حُمَید. از افاضل قرن هفتم هجری است . نحوی کامل ، فقیه ، فاضل ، ادیب ، کاتب ، قاری ، محدث ، ضابط، حافظ، شاعر ماهر و کثیرالبکاء و سریعالبکاء بود و در دین قدمی راسخ داشته و هرگز رغبتی به دنیا و صحبت دنیا ننموده و در خوراک و پوشاک نیز از حد اعتدال و احتیاط تجاوز نکرده است در اواخر عمر به عزم زیارت حج حرکت کرده و در مصر مورد تبجیل اهالی قرار گرفته و هم در آنجا بیمار گشته و بزرگان آن دیار و شاه مصر از او عیادت کرده اند. وی به سال 652 هَ . ق . در 45سالگی در مصر وفات یافته و شاه و ارکان دولت در تشییع او حاضر بوده اند. از اشعار اوست :
مطالب الناس فی دنیاک اجناس
فاقصد فلا مطلب بقی ولاناس
وان علتک رؤس و از درتک ففی
بطن الثری یتساوی الرجل والراس
وارض القناعة مالا والتقی حسباً
فماعلی ذی تقی من دهره باس .
(از ریحانة الادب ج 3).
رجوع به مالقی شود.
قاری . (اِخ ) مجاهدبن جبیر قاری ، مکنی به ابوالحجاج یا ابومحمد از اهل مکه و از جماعتی از صحابه حضرت رسول اکرم (ص ) روایت کندو حاکم و منصور از او روایت کنند. وی فقیهی عابد و پرهیزکار بود و در مکه در حین نماز در سجده به سال 102 یا 103 هَ . ق . وفات یافت . تولد او به سال 21 هَ. ق . در خلافت عمربن الخطاب بود. (الانساب سمعانی ).
قاری . (اِخ ) محمدبن احمد، ملقب به قاری و مکنی به ابن شنبوذ. رجوع به ابن شنبوذ شود.
قاری . (اِخ ) محمدبن جعفربن محمدبن فضالةبن یزیدبن عبدالملک اُدلی قاری شاهد، وی از مردم بغداد بود، قرآن را با صوتی نیکو میخواند و به قرائت قرآن بسیار آگاه بود، از احمدبن عبیدبن ناصح و عبداﷲبن حسن هاشمی و محمدبن یوسف و احمدبن عبیداﷲ رسی و احمدبن موسی سطوی و حرث بن محمدبن ابی اسامة و عبداﷲبن احمد دورنی و محمدبن عثمان ابی شیبه روایت کند و ابوالحسن محمدبن احمدبن درقویه وابونصر احمدبن محمدبن حسنون یرسی و ابوالحسین علی بن محمدبن بشران و ابوالحسن علی بن محمدبن عمر حمامی و ابوعلی حسن بن احمدبن شاذان بزار و جز ایشان از او روایت کنند. رجوع به انساب سمعانی ، ورق 123 الف شود.
قاری . (اِخ ) محمدبن محمد جزری قاری شافعی ملقب به شمس الدین . فاضلی است متبحر از متأخرین قراء و محدثین عامه که در برخی از کتب شیعه هم از او یاد شده و در بعضی موارد به صاحب اربعین موصوف است . قراآت را از جمع کثیری اخذ کرده و به سال 969 هَ .ق . همه ٔ قرآن را نزد ابوعبداﷲ شمس الدین محمدبن عبدالرحمن حنفی یک مرتبه با قراآت سبعه و مرتبه ٔ دیگر باقراآت عشره خوانده است . سال وفاتش بدست نیامد. رجوع به روضات الجنات ص 750 و ریحانة الادب ج 1 ص 264 شود.
قاری . (اِخ ) محمدبن محمدبن علی بن یوسف یا محمدبن محمدبن محمدبن محمدبن علی بن یوسف شافعی جزری دمشقی ، ملقب به شمس الدین و مکنی به ابوالخیر و معروف به ابن جزری عالم فاضل ، محدث ، مورخ و از مشاهیر سده ٔ نهم است . وی به سیزده سالگی قرآن مجید را حفظ کرد. و پس از آنکه مقداری از وقت خود را صرف تحصیل حدیث کرد چیزی هم به مطالعه و قرائت قراآت مختلف پرداخته و هفت قسم از آنها را خوب فراگرفته و در 19سالگی به قاهره رفت و در سیزده قسم قرائت مهارت یافته پس به دمشق برگشته و فقه و حدیث خوانده و سپس برای خواندن بلاغت و اصول فقه بار دیگر به قاهره رفته است و از عده ای از مشایخ اجازه ٔ فتوی تحصیل کرده و به سال 793 هَ . ق . به قضاء دمشق منصوب و به سال 798 از طرف سلطان بایزید به مدرسی سمرقند نامزد گردید. وی در آنجا با سید شریف جرجانی ملاقات و سرانجام به شهرهائی مسافرتها کرد تادر آخر متصدی قضاء شیراز شد و به سال 833 یا 834 هَ. ق . در همان شهر درگذشت و در مدرسه ای که خود بنا کرده بود به خاک سپرده شد. از او است : 1- التاریخ . 2-التمهید فی التجوید. 3- الحصن الحصین من کلام سیدالمرسلین و آن کتابی است حاوی ادعیه و اوراد و اذکار وارده در احادیث و آثار که به سال 791 از تألیف آن فارغ شده و در قاهره چاپ شده است . خود شرحی بر این کتاب نوشته و آن را مفتاح الحصن نام کرده و نیز آن را تلخیص نموده و عدة الحصن نام کرده است و به سال 831 نیز شرحی بر مشکلات کتاب الحصن نوشته است . 4- الدرة المضیئة فی قرائات الائمة الثلثة المرضیة این تکمله ٔ قصیده ٔ شاطبیه و بهمان وزن و قافیت و 241 بیت است و درقاهره چاپ شده . 5- ذات الشفاء فی سیرة النبی و الخلفاء. 6- ذیل مرآت الزمان سبط ابن جوزی . 7- الزهر الفائح فی ذکر من تنزه عن الذنوب و القبائح که در قاهره چاپ شده . 8- شرح الحصن که بدان اشاره شد. 9- طیبات النشر فی القراآت العشر که منظومه ای است هزار بیتی ودر قاهره به چاپ رسیده است . 10- عدة الحصن که بدان اشاره رفت . 11- عقد اللئالی فی الاحادیث المسلسلة العوالی . 12- کفایة الالمعی فی آیة یا ارض ابلعی . 13- مفتاح الحصن که بدان اشاره شد. 14- المقدمة الجزریة فی التجوید که در مصر و تبریز چاپ شده . 15- منظومه ای در هیئت . 16- النشر فی القراآت العشر و ظاهراً همان کتاب طیبات است . 17- الهدایة الی معالم الروایة. 18- هدایة المهرة فی زیادة العشرة. بعضی از ارباب تراجم نام پدر وی را ابراهیم نوشته اند و در قاموس الاعلام ترکی تاریخ وفاتش 733 هَ . ق . ضبط شده و این اشتباه یاناشی از سهو و خطای کاتب و یا چاپخانه است بلی محمدبن ابراهیم جزری از جمله ٔ مورخین است . رجوع به هدیة الاحباب ص 119 و کنی و القاب قمی ج 2 ص 130 و قاموس الاعلام ج 3 ص 1702 و ریحانة الادب ج 1 ص 265 و ابن جزری شود.
قاری . (اِخ ) محمدبن محمود، مکنی به ابن نجار. رجوع به ابن نجار شود.
قاری . (اِخ ) مری صالح بن بشیر قاری ، مکنی به ابوبشر، از زهاد و وعاظ و قراء بصره بود، مهدی کس به دنبال وی فرستاد و او را به بغداد آورد و چون به دربار خلیفه نزدیک شد، مهدی دو فرزند خود موسی (ولیعهد) و هارون را فرمود بروید و عموی خود را پیاده کنید. چون آن دو به صالح رسیدند صالح خود را مخاطب قرار داده گفت ، ای صالح همانا زیان کردی اگر برای چنین روزی کار کردی . و او راست : موعظه ٔ مفصل با مهدی که در تاریخ بغداد ذکر شده است و برای حمادبن زید حدیثی به نقل از صالح در فضل قرآن خوانده شد. حماد گفت صالح صاحب قرآن است شاید این حدیث را او شنیده و من نشنیده ام . وی به سال 177 هَ . ق . وفات یافته است . (سمعانی ). و رجوع به صالح بن بشیر شود.
قاری . (اِخ ) نافعبن ابی نعیم از اهل مدینه است .(الانساب سمعانی ). رجوع به قاری اصفهانی نافع شود.
قاری . (اِخ ) نیشابوری ، ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم ، مکنی به ابواسحاق و معروف به ابراهیم قاری . از صلحاءنیشابور بوده . حاکم ابوعبداﷲ حافظ از او یاد کرده وگفته است که گویند او نزد ابی عمر حبری و مشایخ پیشین ما قرائت کرده . وی از ابوزکریا یحیی بن محمدبن یحیی و سری بن خزیمه روایت شنیده است . (الانساب سمعانی ).
قاری . (اِخ ) یعقوب بن عبدالرحمن بن محمدبن عبداﷲبن عبدالقاری منسوب به طائفه ٔ بنی قاری . در اسکندریه سکونت گزید، و از ابوحازم سلمةبن دینار و عمروبن ابی عمرو روایت شنید. ابوسعیدبن یونس گوید وی از طائفه ٔ قاره ، هم سوگند بنی زهره و اهل مدینه است که به مصر وارد شد. لیث و ابن لهب از او روایت کنند و ابوشریف مرادی و صباحی آخرین کسانی از اهل مصرند که از او روایت دارند. وی در اسکندریه به سال 181 هَ . ق . وفات یافت . (الانساب سمعانی ).
قاری . (اِخ )یزیدبن قعقاع مدنی ، مکنی به ابوجعفر و معروف به مدنی اول و آزاد کرده ٔ ام سلمه زوجه ٔ حضرت رسول (ص ) یا عبداﷲبن عیاش مخزومی بوده و اصول قرائت خود را به واسطه ٔ عبداﷲبن عیاش و عبداﷲبن عباس و عبداﷲبن علی و ابوهریره از پیغمبر روایت کند و نافعبن عبدالرحمن و سلیمان بن مسلم و عیسی بن وردان راویان قرائت او هستند. وی به سال 128 یا 130 یا 132 یا 133 هَ . ق . در مدینه وفات یافت ، و گفته اند که او در زمان حکومت مروان وفات یافت . رجوع به سمعانی و ابن خلکان ج 2 ص 413 و روضات ص 263 و ریحانة الادب ج 3 ص 285 و ابوجعفر مدنی شود.
قاری . (ص نسبی ) نسبت است به قار به معنی قیر. قیرگون : نیم شبی که شب تاری و هوا قاری قوت باصره را از مشاهده ٔ اشخاص و مطالعه ٔ اجسام معزول کرده بود مصاف دادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ تهران ص 230).
ناصرخسرو.
ناصرخسرو.
سنائی .
نظامی (لیلی و مجنون چ وحید ص 178).
قاری . [ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به بنی قاره که نام طائفه ٔ معروفی است از عرب . (سمعانی ).
قوری