jilter, heel, fickle, unfaithful
عاشق کش
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
وابسته به کسی که به عاشق خود جور میکند
( صفت ) ۱ - کشنده عاشق قاتل عاشق . ۲ - معشوقی که عاشق خود را به محبتی ننوازد آن که بر عاشق خویش ستم کند .
فرهنگ معین
( ~ . کُ ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) آن که عنایت و توجهی به عاشق خود ندارد.
لغت نامه دهخدا
عاشق کش. [ ش ِ ک ُ ] ( نف مرکب ) کشنده عاشق :
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
اینقدر دانم که از شعر ترش خون میچکید.
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست.
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
اینقدر دانم که از شعر ترش خون میچکید.
حافظ.
|| آنکه عاشق خود را به محبتی ننوازد و بر وی ستم کند. جفا کننده در حق عاشق : ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست.
حافظ.
فرهنگ عمید
۱. ویژگی معشوقی که عاشق خود را می کشد یا به عاشق خود جور و ستم می کند.
۲. [مجاز] بسیار زیبا یا جذاب.
۲. [مجاز] بسیار زیبا یا جذاب.
پیشنهاد کاربران
The one who killed the lovers
Lover killer
کلمات دیگر: