(رَ دِ ) (ص مف . ) تر شده .
ژفیده
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
ژفیده. [ ژَ دَ / دِ] ( ن مف / نف ) ترشده و خیسیده. ( برهان ). به آب ترشده ( به زای تازی نیز گفته اند یعنی زفیده ) :
از آن دم که دیده رخت را ندیده
شده جمله گیتی ز اشکم ژفیده .
از آن دم که دیده رخت را ندیده
شده جمله گیتی ز اشکم ژفیده .
روحی شارستانی ( از جهانگیری ).
فرهنگ عمید
ترشده، خیس شده.
کلمات دیگر: