کلمه جو
صفحه اصلی

ناباور

فارسی به انگلیسی

incredulous, unbelieving

فرهنگ فارسی

آنچه که درخورباوردکردن نباشد، غیرقابل قبول
( صفت ) آنچه که لایق قبول واعتماد نباشد غیرقابل قبول : بلی هرچه ناباورش یافتم زتمکین او روی برتافتم . ( نظامی )

لغت نامه دهخدا

ناباور. [ وَ ] ( ص مرکب ) بی اعتماد. چیزی که لایق باور کردن نباشد. ( ناظم الاطباء ). باورنکردنی. غیرقابل قبول :
بلی هرچه ناباورش یافتم
ز تمکین او روی برتافتم.
نظامی.

فرهنگ عمید

۱. آن که سخنی را باور نکند.
۲. [قدیمی] آنچه درخور باور کردن نباشد، غیر قابل قبول.


کلمات دیگر: