کلمه جو
صفحه اصلی

ثانی اثنین

فرهنگ فارسی

۱ - دوم دوتا دوم دو ۲ - یکمی از دو . ۳- نظیر مانند عدیل قرین تالی تلو دیگرم : (( گرد قصرش کتابه سیمین ثانی اثنین کهکشان باشد . ) ) ( وحشی ) ۴ - ابوبکر صدیق : شریعت را نخستین قره العین رفیق مصطفی و ثانی اثنین . ( اسرار نامه عطار ) توضیح ماخوذ از آیه ۴٠ سوره ( توبه ) : (( الاتنصروه فقد نصره الله اذا اخرجه - الذین کفروا ثانی اثنین اذ هما فی الغار اذ یقول لصاحبه لاتحزن ان الله معنا فانزل الله سکینه علیه و ایده بجنود لم تروها . ) )
دوم دو یکی از دو دومی

لغت نامه دهخدا

ثانی اثنین. [ اِ ن َ ] ( ع اِ مرکب ) دوم دو. || یکی از دو. || دومی. || مجازاً، همتا. تالی تلو. نسخه ثانی. عدیل. قرین. نائب مناب. قائم مقام. دیگرم. لنگه. دگر. دیگر. || کنایه از مثل و مانند ونظیر. چرا که عدد دوم از مجموع دو عدد و بالضروره در ذات و اکثر صفات مثل عدد اول خواهد بود. ( غیاث ).

فرهنگ عمید

۱. دوم از دو.
۲. یکی از دو.
۳. (صفت ) [مجاز] مثل، مانند، نظیر.


کلمات دیگر: