کلمه جو
صفحه اصلی

ظبیه

فرهنگ فارسی

آهوی ماده، میش، گاوماده
( اسم ) مونث ظبی آهوی ماده .
مادر ابو موسی اشعری . و بروایتی نام وی طفیه است .

لغت نامه دهخدا

( ظبیة ) ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] ( ع اِ ) تأنیث ظبی. آهوی ماده. ام الخشف. ام شادن. ام الطلا. || گوسفند ماده. || شَرم زن. || شرم ناقه ( اصمعی گویدآن هر صاحب حافری راست و فراء گوید تنها در سگ ماده مستعمل است ). || انبان یا انبان خُرد. انبانک سیم. کیسه چرمین. خریطه. || خم ِ وادی. || زهدان. || ( اِخ ) چاه زمزم. || نام سه اسب. || نام دو وادی. || نام زنی. || نام دو موضع:یکی بین ینبع و غیقه به ساحل دریا و ذوظَبْیة منسوب بدین مکان است و دیگری موضعی است در دیار جُهینة.

ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] ( اِخ )مادر ابوقتاده انصاری و او از صحابیان است. حدیث عدم وجوب جهاد و نماز جمعه بر زنان از پیغمبر اکرم ( ص ) بدو خطاب شده و از وی مروی است. ( قاموس الاعلام ).

ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] ( اِخ ) مادر ابوموسی اشعری. و به روایتی نام وی طفیه است. ( قاموس الاعلام ).

ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] ( اِخ ) بنت وزیر الباهلیة. یکی از زنان ادیبه است و در اغانی نام وی آمده است.

ظبیة. [ ظُ ب َی ْ ی َ ] ( اِخ ) نام جایگاهی و ظاهراً نام بلاد قوم حاجزالازدی است. ( معجم البلدان ).

ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] (اِخ ) بنت وزیر الباهلیة. یکی از زنان ادیبه است و در اغانی نام وی آمده است .


ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] (اِخ ) مادر ابوموسی اشعری . و به روایتی نام وی طفیه است . (قاموس الاعلام ).


ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] (اِخ )مادر ابوقتاده ٔ انصاری و او از صحابیان است . حدیث عدم وجوب جهاد و نماز جمعه بر زنان از پیغمبر اکرم (ص ) بدو خطاب شده و از وی مروی ّ است . (قاموس الاعلام ).


ظبیة. [ ظَب ْ ی َ ] (ع اِ) تأنیث ظبی . آهوی ماده . ام الخشف . ام شادن . ام الطلا. || گوسفند ماده . || شَرم زن . || شرم ناقه (اصمعی گویدآن هر صاحب حافری راست و فراء گوید تنها در سگ ماده مستعمل است ). || انبان یا انبان خُرد. انبانک سیم . کیسه ٔ چرمین . خریطه . || خم ِ وادی . || زهدان . || (اِخ ) چاه زمزم . || نام سه اسب . || نام دو وادی . || نام زنی . || نام دو موضع:یکی بین ینبع و غیقه به ساحل دریا و ذوظَبْیة منسوب بدین مکان است و دیگری موضعی است در دیار جُهینة.


ظبیة. [ ظُ ب َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام جایگاهی و ظاهراً نام بلاد قوم حاجزالازدی است . (معجم البلدان ).


فرهنگ عمید

آهوی ماده.


کلمات دیگر: