(صفت اسم ) فردی از گروهی از گدایان سمج که بدرخانه های میرفتند و باصرار چیزی طلب میکردند : (( معیشتی نه که باعزت و قناعت آن بهردری نروم چون گدای هادوری . ) )
هادوری
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
[ آرا. ] (اِ. ) گدای دوره گردِ سِمج .
لغت نامه دهخدا
هادوری. ( ص ، اِ ) نوعی از گدایان باشند در نهایت سماجت. ( برهان ). نوعی از گدای مبرم که به در خانه ها می رفتند و به اصرار چیزی می خواستند. حکیم سنایی گفته :
دعوی دِه کنند ولیکن چو بنگری
هادوریان کوی و گدایان برزنند.
اثیر اخسیکتی گفته :
معیشتی نه که با عزت و قناعت آن
بهر دری نروم چون گدای هادوری.
( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ).
دعوی دِه کنند ولیکن چو بنگری
هادوریان کوی و گدایان برزنند.
اثیر اخسیکتی گفته :
معیشتی نه که با عزت و قناعت آن
بهر دری نروم چون گدای هادوری.
( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ) ( فرهنگ جهانگیری ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ نظام ).
فرهنگ عمید
۱. گدای سمج که با اصرار چیزی می خواهد: معیشتی نه که با عزت قناعت آن / به هر دری نروم چون گدای هادوری (اثیرالدین اخسیکتی: مجمع الفرس: هادوری ).
۲. مردم بی سروپا و فرومایه.
۲. مردم بی سروپا و فرومایه.
جدول کلمات
گدای سمج
پیشنهاد کاربران
گدای سمج
گدای دورگرد
گدای دورگرد
کلمات دیگر: