معنی: نگه دارنده، محافظ، بازدارنده، نام یکی از یاران امام کاظم ( ع )، منع کننده، ( اَعلام ) ) یکی از قراء سبعه ی [قاریان هفت گانه] قرآن، ( در اعلام ) یکی از قُراء سبعه ی [قاریان هفت گانه] قرآن
عاصم
فرهنگ اسم ها
معنی: نگه دارنده، محافظ، بازدارنده، نام یکی از یاران امام کاظم ( ع )، منع کننده، ( اَعلام ) ) یکی از قراء سبعه ی [قاریان هفت گانه] قرآن، ( در اعلام ) یکی از قُراء سبعه ی [قاریان هفت گانه] قرآن
(تلفظ: āsem) (عربی) (در قدیم) نگهدارنده ، محافظ ؛ بازدارنده (از خطا) ، منع کننده ؛ (در اعلام) یکی از قُراء سبعهی [قاریان هفت گانه] قرآن ؛ (در اعلام) نام یکی از یاران امام کاظم (ع) .
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - نگاهدارنده حافظ . ۲ - باز دارنده ( از خطا ) منع کننده .
ابن عمیر السعدی وی از شجاعان عرب است که شاهد وقایع ماورائ النهر با نصر بن سیار بود و بسال ۱۳۱ ه.ق . در نهاوند در گذشت .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) شهری است در جنوب یهودا و بعد از تقسیم اول به سبط یهودا داده شد. (قاموس کتاب مقدس ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) موضعی است به بلاد هذیل . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) ابن عمیرالسعدی . وی از شجاعان عرب است که شاهد وقایع ماوراءالنهر با نصربن سیار بود و به سال 131 هَ . ق . در نهاوند کشته شد. (از الاعلام زرکلی ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) ابن خلیفةبن معفل الضبی . یکی از سواران عرب جاهلی و از شعرای مخضرمین بود. وی اسلام را درک کرد و در بصره ساکن بود و به سال 30 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) ابن عدی عجلانی . از بزرگان بنی عجلان و از صحابه بود و حضرت رسول خلافت خویش را در مدینه به وی داد. او به سال 45 هَ . ق . درگذشت . (الاعلام زرکلی ). و رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 94، 447، 481 شود.
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) ابن علی بن عاصم بن صهیب التیمی . یکی از حافظان حدیث و از ثقات بود. وی مردم را حدیث میکرد و در مجلس او هزار تن حاضر میشد و به سال 221 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) نام دو وادی است از وادیهای عقیق . (منتهی الارب ).
گفت من رفتم بر آن کوه بلند
عاصم است آن که مرا از هر گزند.
عاصم. [ ص ِ ] ( اِخ ) شهری است در جنوب یهودا و بعد از تقسیم اول به سبط یهودا داده شد. ( قاموس کتاب مقدس ).
عاصم. [ ص ِ ] ( اِخ ) موضعی است به بلاد هذیل. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).
عاصم. [ ص ِ ] ( اِخ ) نام دو وادی است از وادیهای عقیق. ( منتهی الارب ).
عاصم. [ ص ِ ] ( اِخ ) ابن ایوب ، مکنی به ابوبکر. نحوی. وی یکی از علماء و لغویان بود و او را آثاری است از جمله : شرح معلقات و شرح دیوان امروءالقیس.وی به سال 164 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عاصم. [ ص ِ ] ( اِخ ) ابن بهدلة الکوفی الاسدی. کنیه او ابوبکر و یکی از قراء سبعه بود و به سال 128 هَ. ق. درگذشت. او شاگرد ابوعبدالرحمان السلمی و زراربن حبیش بود. ( الاعلام زرکلی ).
عاصم.[ ص ِ ] ( اِخ ) ابن ثابت. تابعی است. ( منتهی الارب ).
عاصم. [ ص ِ ] ( اِخ ) ابن خلیفةبن معفل الضبی. یکی از سواران عرب جاهلی و از شعرای مخضرمین بود. وی اسلام را درک کرد و در بصره ساکن بود و به سال 30 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عاصم. [ ص ِ ] ( اِخ )ابن سلیمان الاحول البصری. یکی از محدثان و معتمدان بصره بود. وی در کوفه عمل حسبه و در مدائن منصب قضا داشت و به سال 142 هَ. ق. درگذشت. ( الاعلام زرکلی ).
عاصم. [ ص ِ ] ( اِخ ) ابن عدی عجلانی. از بزرگان بنی عجلان و از صحابه بود و حضرت رسول خلافت خویش را در مدینه به وی داد. او به سال 45 هَ. ق. درگذشت. ( الاعلام زرکلی ). و رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 94، 447، 481 شود.
عاصم. [ ص ِ ] ( اِخ ) ابن علی بن عاصم بن صهیب التیمی. یکی از حافظان حدیث و از ثقات بود. وی مردم را حدیث میکرد و در مجلس او هزار تن حاضر میشد و به سال 221 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
عاصم. [ ص ِ ] ( اِخ )ابن عمربن الخطاب القرشی العدوی. جد عمربن عبدالعزیز و از شعراست. و به سال 70 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ). و رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 298 شود.
عاصم. [ ص ِ ] ( اِخ ) ابن عمیرالسعدی. وی از شجاعان عرب است که شاهد وقایع ماوراءالنهر با نصربن سیار بود و به سال 131 هَ. ق. در نهاوند کشته شد. ( از الاعلام زرکلی ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) ابن ایوب ، مکنی به ابوبکر. نحوی . وی یکی از علماء و لغویان بود و او را آثاری است از جمله : شرح معلقات و شرح دیوان امروءالقیس .وی به سال 164 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ ) ابن بهدلة الکوفی الاسدی . کنیه ٔ او ابوبکر و یکی از قراء سبعه بود و به سال 128 هَ . ق . درگذشت . او شاگرد ابوعبدالرحمان السلمی و زراربن حبیش بود. (الاعلام زرکلی ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ )ابن سلیمان الاحول البصری . یکی از محدثان و معتمدان بصره بود. وی در کوفه عمل حسبه و در مدائن منصب قضا داشت و به سال 142 هَ . ق . درگذشت . (الاعلام زرکلی ).
عاصم . [ ص ِ ] (اِخ )ابن عمربن الخطاب القرشی العدوی . جد عمربن عبدالعزیز و از شعراست . و به سال 70 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ). و رجوع به امتاع الاسماع ج 1 ص 298 شود.
گفت من رفتم بر آن کوه بلند
عاصم است آن که مرا از هر گزند.
مولوی .
عاصم .[ ص ِ ] (اِخ ) ابن ثابت . تابعی است . (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
عاصم، اسم فاعل از «عَصَمَ» به معنای حافظ و نگهدارنده از گرفتار شدن به بدی ها، متضمّن معنای دفاع نیز است. نیز از اسما و صفات انتزاعی خداوند متعال است. این واژه در 3 مورد از قرآن مجید آمده است:
فرهنگ قرآن، جلد 19، صفحه 493.
...