کلمه جو
صفحه اصلی

چاق کردن


مترادف چاق کردن : فربه کردن، پروار کردن، بهبودی بخشیدن، معالجه کردن

فارسی به انگلیسی

batten, fatten

فارسی به عربی

سمن

مترادف و متضاد

fatten (فعل)
کود دادن، فربه کردن، چاق کردن، پرواری کردن، حاصلخیز کردن

فربه کردن، پروار کردن


بهبودی بخشیدن، معالجه کردن


۱. فربه کردن، پروار کردن،
۲. بهبودی بخشیدن، معالجه کردن


فرهنگ فارسی

فربه کردن فربی کردن تسمین . یا سالم کردن تندرست کردن معالجه کردن یا قلیان و چپق و سیگار و غیره چاق کردن .

فرهنگ معین

(کَ دَ ) (مص م . ) (عا. ) ۱ - سرِ حال آوردن . ۲ - آماده کردن قلیان ، چپق یا وافور برای استعمال .

لغت نامه دهخدا

چاق کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فربه کردن. فربی کردن. تسمین. || سالم کردن. تندرست کردن. معالجه کردن. درمان کردن. شفا دادن. خوب کردن. درست و تیار کردن. || قلیان و چپق و سیگار و غیره چاق کردن. قلیان تنباکو را آماده کردن. آب و تنباکو و آتش در قلیان کردن تا آماده کشیدن شود. چپق را توتون کردن و آتش زدن که مهیا برای کشیدن شود. سیگار آتش زدن. در تداول عامه خراسان و برخی مردم نقاط دیگر ایران : آتش زدن چپق و پیپ و سیگار.
- کمانچه را چاق کردن ؛ اصطلاحی است برای کوک کردن یا گرم و خشک کردن کمانچه آنچنانکه آماده نواختن شود :
بچنگش کمانگر نیاید به پیش
کند چاقش از آتش صوت خویش.
ملاطغرا ( از آنندراج ).


کلمات دیگر: