کلمه جو
صفحه اصلی

حاضنه

عربی به فارسی

ماشين جوجه کشي , محل پرورش اطفال زودرس


فرهنگ فارسی

پرستار، دایه، زنی که کارش نگهداری ازکودکان است
دایگان زن پیشکار

فرهنگ معین

(ضَ نِ ) [ ع . حاضنة ] (ص فا. ) دایه ، پرستار کودک .

لغت نامه دهخدا

( حاضنة ) حاضنة. [ ض ِ ن َ ] ( ع ص ، اِ ) نعت فاعلی. دایه و آنکه بجای وی باشد در تعهد بچه. ( منتهی الارب ).دایگان. ( دستوراللغه ). پیشکاره. زن پیشکار. پیشکار : سلامة حاضنه ابراهیم بن رسول اﷲ ( ص ) بود. || مرغ که بر خایه نشسته بود. ( مهذب الاسماء ). || خرمابن که خوشه های خرد دارد، او النخلة التی خرجت کبائسها و قصرت عراجینها. ج ، حواضن.

حاضنة. [ ض ِ ن َ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی . دایه و آنکه بجای وی باشد در تعهد بچه . (منتهی الارب ).دایگان . (دستوراللغه ). پیشکاره . زن پیشکار. پیشکار : سلامة حاضنه ٔ ابراهیم بن رسول اﷲ (ص ) بود. || مرغ که بر خایه نشسته بود. (مهذب الاسماء). || خرمابن که خوشه های خرد دارد، او النخلة التی خرجت کبائسها و قصرت عراجینها. ج ، حواضن .


فرهنگ عمید

زنی که نگه داری و پرورش کودک را به عهده دارد، پرستار، دایه.


کلمات دیگر: