آلتی باشد آهنی و سر کج و دسته دار که بدان زمین کنند و در جنگ نیز به کار برند تبر سر تیز باریک نول
زاغ نول
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(اِمر. ) آلتی است آهنی ، سر کج و دسته دار که با آن زمین را بکنند.
لغت نامه دهخدا
زاغ نول. ( اِ مرکب ) آلتی باشد آهنی و سرکج و دسته دار که بدان زمین کنند و در جنگ نیز بکار برند. ( برهان قاطع ). تبر سرتیز باریک نول مانند نول زاغ که بدان جنگ کنندو گاهی نیز زمین کنند. ( آنندراج ). سلاح آهنی مثل تبرسرکج دسته دار باریک نوک. ( غیاث اللغات ) :
مگو کین زاغ نولان در کمین اند
که مرغان دلم عنقانشین اند.
زاغ نولم که سر کیسه گشاید نولم.
مگو کین زاغ نولان در کمین اند
که مرغان دلم عنقانشین اند.
امیرخسرو.
نیستم زاغ که بر جیفه بود نول گشازاغ نولم که سر کیسه گشاید نولم.
میرالهی ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
۱. منقار زاغ.
۲. تیر نوک تیز.
۳. وسیلۀ آهنی سرکج و دسته دار که با آن زمین را بکنند. در جنگ هم به کار می رفته.
۲. تیر نوک تیز.
۳. وسیلۀ آهنی سرکج و دسته دار که با آن زمین را بکنند. در جنگ هم به کار می رفته.
کلمات دیگر: