کلمه جو
صفحه اصلی

ذبذبه

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) دودلی تردد داشتن . ۲ - ( مصدر ) دو دل کردن کسی را در کاری ۳ - ( مصدر ) جنبیدن چیزی که در هوا آویخته باشد . ۴ - ( مصدر ) جنبانیدن حرکت دادن . ۵ - ( اسم ) دودلی تردد . ۶ - جنبش .
نره . شرم مرد .

فرهنگ معین

( ~.) [ ع . ذبذبة ] 1 - (مص ل .) جنبیدن چیزی که در هوا آویخته باشد. 2 - (مص م .) جنبانیدن ، حرکت دادن . 3 - (اِمص .) جنبش .


(ذَ ذَ بَ یا بِ) [ ع . ذبذبة ] 1 - (مص ل .) دو دلی کردن ، تردد داشتن . 2 - (مص م .) دو دل کردن کسی را در کاری . 3 - (اِمص .) دودلی ، تردد.


( ~. ) [ ع . ذبذبة ] ۱ - (مص ل . ) جنبیدن چیزی که در هوا آویخته باشد. ۲ - (مص م . ) جنبانیدن ، حرکت دادن . ۳ - (اِمص . ) جنبش .
(ذَ ذَ بَ یا بِ ) [ ع . ذبذبة ] ۱ - (مص ل . ) دو دلی کردن ، تردد داشتن . ۲ - (مص م . ) دو دل کردن کسی را در کاری . ۳ - (اِمص . ) دودلی ، تردد.

لغت نامه دهخدا

( ذبذبة ) ذبذبة. [ ذَ ذَ ب َ] ( ع مص ) تَرَدّد. دودلی. دودلی کردن. تذَبذُب. || دودل کردن کسی را در کاری. || جنبیدن چیزی که آویخته باشد در هوا. ناویدن چیزی درواو آونگان یعنی جنبیدن آن. || جنبش. تحرک. || حمایت همسایه و اهل. || رنجانیدن کسان را. || جنبانیدن. حرکت دادن.

ذبذبة. [ذَ ذَ ب َ ] ( ع اِ ) نرّه. شرم مرد. ذبذَب. || زبان. || خانه. || چیزی که به هودج آویزند زینت را. منگوله هودج. ج ، ذباذِب.

ذبذبة. [ ذَ ذَ ب َ] (ع مص ) تَرَدّد. دودلی . دودلی کردن . تذَبذُب . || دودل کردن کسی را در کاری . || جنبیدن چیزی که آویخته باشد در هوا. ناویدن چیزی درواو آونگان یعنی جنبیدن آن . || جنبش . تحرک . || حمایت همسایه و اهل . || رنجانیدن کسان را. || جنبانیدن . حرکت دادن .


ذبذبة. [ذَ ذَ ب َ ] (ع اِ) نرّه . شرم مرد. ذبذَب . || زبان . || خانه . || چیزی که به هودج آویزند زینت را. منگوله ٔ هودج . ج ، ذباذِب .



کلمات دیگر: