کلمه جو
صفحه اصلی

ناجی


مترادف ناجی : رهایی بخش، منجی، نجات بخش، نجات دهنده

برابر پارسی : رهایی یابنده، رهایی یافته، یاری دهنده

فارسی به انگلیسی

fairy godmother, resort, savior, saviour, lifesaver, one who escapes or is saved

one who escapes or is saved


fairy godmother, resort, savior, saviour


فارسی به عربی

منقذ

فرهنگ اسم ها

اسم: ناجی (پسر) (عربی) (تلفظ: nāji) (فارسی: ناجي) (انگلیسی: naji)
معنی: نجات دهنده، منجی، ( به مجاز ) رستگار، ( در قدیم ) نجات یابنده و

(تلفظ: naji) (عربی) نجات دهنده ، منجی ؛ (در قدیم) نجات یابنده و (به مجاز) رستگار .


مترادف و متضاد

savior (اسم)
پشتیبان، ناجی

saviour (اسم)
ناجی

رهایی‌بخش، منجی، نجات‌بخش، نجات‌دهنده


فرهنگ فارسی

نجات یابنده، خلاص شونده، رستگار
( اسم ) ۱ - نجات یابنده خلاص شونده : [ روا بباید داشتن که ابوبکر و عمر بقیامت دل بر را فضیان ...خوش بکنند و همه ناجی باشند.] ۲- نجات دهنده.توضیح [ استعمال [ ناجی ] که بمعنی نجات یابنده است بجای [ منجی ] که بمعنی نجات دهنده است گویا درست نباشد. ] : [ این اواخر در جراید طهران این کلمه فوق العاده شیوع پیدا کرده است و لاینقطع میخوانیم که [ ناجی ایران ] گویا این تعبیر از صادرات اسلامبول باشد. ] ولی نجاینجو بصورت متعدی هم آمده وبنابراین بدین معنی کلمه را غلط نمیتوان دانست .
آلبینو ناجی مستشرق ایتالیائیست که رسائل ابن سینا را بسال ۱۸۹۷ م بزبان ایتالیائی ترجمه کرد .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِفا. ) ۱ - نجات یابنده ، خلاص شونده . ۲ - رهاننده ، نجات دهنده .

لغت نامه دهخدا

ناجی . (اِخ ) لقب ابوصدیق بکربن عمر. (منتهی الارب ). یکی از محدثان است .


ناجی . (اِخ ) لقب ابوعبیده . (منتهی الارب ). ابوعبیده بکربن الاسود از روات حدیث است . (الانساب سمعانی ).


ناجی. ( ع ص ) رستگار از عقوبت. نجات یابنده. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رهنده و خلاص شونده. ( ناظم الاطباء ). نجات یابنده و رستگار. ( فرهنگ نظام ). رهنده. ( شمس اللغات ). نجات یافته. رهائی یافته. رسته. رستگار. رهیده. خلاص یافته مقابل هالک و مأخوذ : روا بباید داشتن که ابوبکر و عمر به قیامت دل بر رافضیان... خوش بکنند و همه ناجی باشند. ( کتاب النقض ص 482 ).و ایشان ناجی و رستگار باشند. ( کتاب النقض ص 482 ).
گنه نبود و عبادت نبود و بر سر خلق
نوشته بود که این ناجی است و آن مأخوذ.
سعدی.
|| منجی . رهاننده. نجات دهنده. رستگاری بخشنده. || صاحب راز. ( آنندراج ). || پوست بازکننده از شتر. || تغوطکننده. ( ناظم الاطباء ). ج ، نواج. رجوع به نجو شود.

ناجی. ( ص نسبی ) منسوب به بنوناجیة از عرب است به حذف ها و یاء. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

ناجی. ( اِخ ) لقب ابوالمتوکل علی بن داود. ( منتهی الارب ).

ناجی. ( اِخ ) لقب ابوصدیق بکربن عمر. ( منتهی الارب ). یکی از محدثان است.

ناجی. ( اِخ ) لقب ابوعبیده. ( منتهی الارب ). ابوعبیده بکربن الاسود از روات حدیث است. ( الانساب سمعانی ).

ناجی. ( اِخ ) لقب ریحان بن سعید. ( منتهی الارب ). محدثی است.

ناجی. ( اِخ ) از القاب حضرت نوح است. ( ناظم الاطباء ).

ناجی. ( اِخ ) لقب ابوالحسن میمون بن نجیح از رواة است و از حسن بن ابی الحسن روایت میکند. ( سمعانی ).

ناجی. ( اِخ ) لقب سلیمان بن الاسود است و اهل بصره و از راویان حدیث. ( از سمعانی ).

ناجی. ( اخ ) لقب ابراهیم بن نافع الجلاب بصره ای است ، وی از رواة حدیث است و از مبارک بن فضالة و عمربن موسی الوجهی و دیگران روایت کرده است. ( از سمعانی ).

ناجی. ( اِخ ) آلبینو. مستشرق ایتالیائی است که رسائل ابن سینا را به سال 1897 م. به زبان ایتالیائی ترجمه کرد. ( از اعلام المنجد ).

ناجی. ( اِخ ) ابن محمد قفطانی. از خوش نویسان قرن سیزدهم هجری است. رجوع شود به فهرست کتابخانه مدرسه عالی سپه سالار ج 2 ص 621.

ناجی. ( اِخ ) ابوالصدیق بکربن قیس الناجی از اهالی بصره و از رواة است و به سال 180 هَ. ق. درگذشته است. ( از انساب سمعانی ). رجوع به بکربن قیس شود.

ناجی. ( اِخ ) ( الَ... ) جهم بن مسعود، از اشراف مرو بود و در آنجا منزلتی داشت و در فتنه ضحاک بن قیس به سال 128 هَ. ق. کشته شد. رجوع به جهم بن مسعود شود.

ناجی . (اِخ ) (الَ ...) جهم بن مسعود، از اشراف مرو بود و در آنجا منزلتی داشت و در فتنه ٔ ضحاک بن قیس به سال 128 هَ . ق . کشته شد. رجوع به جهم بن مسعود شود.


ناجی . (اِخ ) لقب ریحان بن سعید. (منتهی الارب ). محدثی است .


ناجی . (اِخ ) آلبینو. مستشرق ایتالیائی است که رسائل ابن سینا را به سال 1897 م . به زبان ایتالیائی ترجمه کرد. (از اعلام المنجد).


ناجی . (اِخ ) ابن محمد قفطانی . از خوش نویسان قرن سیزدهم هجری است . رجوع شود به فهرست کتابخانه ٔ مدرسه ٔ عالی سپه سالار ج 2 ص 621.


ناجی . (اِخ ) ابوالصدیق بکربن قیس الناجی از اهالی بصره و از رواة است و به سال 180 هَ . ق . درگذشته است . (از انساب سمعانی ). رجوع به بکربن قیس شود.


ناجی . (اِخ ) از القاب حضرت نوح است . (ناظم الاطباء).


ناجی . (اِخ ) سالم بن هلال ملقب به ناجی از راویان خبر است . وی از ابوالصدیق ناجی روایت کرده است و یحیی بن سعیدالقطان از او روایت کرده است . (از سمعانی ).


ناجی . (اِخ ) عبادبن منصور، از تابعین است و به نقل صاحب تاریخ گزیده تا زمان ابودوانق در حیات بوده است . (از تاریخ گزیده ٔص 250). ابوسلمه عبادبن منصور الناجی از مردم شام است و در بصره منصب قضا داشت . وی از ایوب السخستانی [ کذا، ظ: سجستانی ] روایت حدیث کرده و در صحیح بخاری به روایت او استشهاد شده است . (از الانساب سمعانی ).


ناجی . (اِخ ) لقب ابوالحسن میمون بن نجیح از رواة است و از حسن بن ابی الحسن روایت میکند. (سمعانی ).


ناجی . (اِخ ) لقب ابوالمتوکل علی بن داود. (منتهی الارب ).


ناجی . (اِخ ) لقب سلیمان بن الاسود است و اهل بصره و از راویان حدیث . (از سمعانی ).


ناجی . (اخ ) لقب ابراهیم بن نافع الجلاب بصره ای است ، وی از رواة حدیث است و از مبارک بن فضالة و عمربن موسی الوجهی و دیگران روایت کرده است . (از سمعانی ).


ناجی . (ص نسبی ) منسوب به بنوناجیة از عرب است به حذف ها و یاء. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).


ناجی . (ع ص ) رستگار از عقوبت . نجات یابنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رهنده و خلاص شونده . (ناظم الاطباء). نجات یابنده و رستگار. (فرهنگ نظام ). رهنده . (شمس اللغات ). نجات یافته . رهائی یافته . رسته . رستگار. رهیده . خلاص یافته مقابل هالک و مأخوذ : روا بباید داشتن که ابوبکر و عمر به قیامت دل بر رافضیان ... خوش بکنند و همه ناجی باشند. (کتاب النقض ص 482).و ایشان ناجی و رستگار باشند. (کتاب النقض ص 482).
گنه نبود و عبادت نبود و بر سر خلق
نوشته بود که این ناجی است و آن مأخوذ.

سعدی .


|| منجی . رهاننده . نجات دهنده . رستگاری بخشنده . || صاحب راز. (آنندراج ). || پوست بازکننده از شتر. || تغوطکننده . (ناظم الاطباء). ج ، نواج . رجوع به نجو شود.

فرهنگ عمید

۱. نجات دهنده.
۲. نجات یابنده، رهنده، خلاص شونده، رستگار.

دانشنامه عمومی

ناجی (ترانه رایز اگنست). ناجی سومین تک آهنگ رسمی آلبوم توسل به عقل اثر گروه هاردکور پانک رایز اگنست می باشد . این ترانه در ۳ ژوئن ۲۰۰۹ به صورت تک آهنگ منتشر شد. این آهنگ در بازی "راک بند" نیز مورد استفاده قرار گرفته است. موزیک ویدئو این ترانه در 28 سپتامبر 2009 منتشر شد که تا به امروز بیش از ۴۰ میلیون بیننده در یوتوب داشته است.

نجات دهنده.. یاری دهنده.. رهایی دهنده..


واژه نامه بختیاریکا

بنگ رس

پیشنهاد کاربران

ناجی اسم فاعل است بر وزن فاعل یعنی کننده کار =نجات دهنده - - - - - حالا در فرهنگ های ایرانی نجات یابنده نوشته شده میگن این درسته از کجا بر گرفته شده ایاوحی منزل هستش ؟نه بنا براین از مردم قدیم مصطلح شده میشه غلط مصطلح لذاهر کلمه ای که بروزن فاعله از عربی گرفته شده وکننده ی کار خواهد بودواستثنا کردن بدون ادله منطقی عملیست من در آورده وبدعت

ناجی به معنی موفق ، سالم ، رستگار ، نجات دهنده .

این معنی کاملا اشتباه درج شده و باید حذف گردد. ناجی نجات یافته است. نجات دهنده مُنجی است.
ناجی یا اناجیل به معنای نجات یافته و معادل مصادیق مسیح , منجی, منصور , میترا, هاروت, یهوه, امام زمان
, باناشاه قرار دارد.

ناجی : /nāji/ ناجی ( عربی ) 1 - نجات دهنده، منجی؛ 2 - ( در قدیم ) نجات یابنده و 3 - ( به مجاز ) رستگار. اسم ناجی باهمین معنی مورد تاییدثبت احوال کشور برای نامگذاری پسر است.

مُخَلص=[ م ُ خ َل ْ ل ِ ] ( اِخ ) لقب حضرت مسیح ( ع ) . ( از اقرب الموارد ) ( از فرهنگ فارسی معین ) . نجات دهنده


کلمات دیگر: