دابر
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
دابر. [ ب َ ] ( اِخ ) بهمن جی نسروانجی.طابع کتاب ِ صد در نثر در بمبئی. ( مزدیسنا ص 292 ).
دابر. [ ب َ ] (اِخ ) بهمن جی نسروانجی .طابع کتاب ِ صد در نثر در بمبئی . (مزدیسنا ص 292).
دابر. [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از:دبور. پس رو. (مهذب الاسماء). سپس رو. (منتهی الارب ). دابرة. پشت برکرده . || بازپسین . (ترجمان القرآن جرجانی ). بقیه ٔ چیزی . (غیاث ). || آخر هر چیز. (منتهی الارب ). دم . دنباله ؛ یقال و قطع دابرالقوم الذین ظلموا. || گذشته . ماضی . (اقرب الموارد) : از ساعات ماضی و اوقات سالف و شهور غابر و سنون دابر. (سندبادنامه ص 250). || اصل . (غیاث ). بیخ . (منتهی الارب ). || تیر که از نشانه بگذرد. ج ، دوابر. (مهذب الاسماء). تیری که درگذرد از نشانه . (منتهی الارب ). تیر بیرون جسته از هدف . || خلاف فائز از تیرهای قمار و آن آخر تیرهاست گویند باقی نماند در ترکش جز دوابر. (از اقرب الموارد). || بنا که بر زمین نرم باشد. || طاقهای بنا. (منتهی الارب ). || پس سم اسب . (مهذب الاسماء). سپس سم . پس سنب .
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) گذشته.
دانشنامه اسلامی
معنی یَقْطَعَ: که قطع کند ( قطع دابر کنایه از نابود کردن و منقرض ساختن چیزی است بطوری که بعد از آن اثری که متفرع بر آن و مربوط به آن باشد باقی نماند . )
ریشه کلمه:
دبر (۴۴ بار)
«دابِر» در لغت، به معنای دنباله، عقب، آخر و پایان چیزی است، بنابراین، مفهوم آیه این است که آنها را تا به آخر نابود ساختیم و ریشه هایشان به کلّی قطع شد.
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
۱. مقعد
۲. آخر هر چیز و . . .
نتیجه - �/دابر/ ( کننده کار که اینجا مقعد است/یعنی لواط کار
قرآن رو به فارسی بخوانیم .