نابت. [ ب ِ ] ( ع ص ) رویاننده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( غیاث ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || روینده. ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( غیاث ) : چون تخم حقیقت در زمین یقین او نابت یافت. ( وصاف ص 562 ). || تازه هر چیز هنگامی که بروید و خرد بود. ( المنجد ). الطری من کل شی حین ینبت صغیراً. ( اقرب الموارد ).
نابت. [ ب ِ ] ( اِخ ) وی ازفرزندان اسماعیل بن ابراهیم خلیل است. و این بیت عامربن حارث بن مضاض اشارتی به نام او دارد :
و کنا ولاةالبیت من بعد نابت
بعز فما یحظی لدیناالمکاثر.
( از بلوغ الارب ج 1 ص 230 ).
نابت. [ ب ِ ] ( اِخ ) ابن یزید از محدثان است. ( منتهی الارب ).
نابت. [ ب ِ ] ( اِخ ) موضعی است در بصره. ( معجم البلدان ). دهی است به بصره ، از آن ده است اسحاق بن ابراهیم نابتی. ( منتهی الارب ). نام دهی است در بصره و از اعلام است. ( ناظم الاطباء ).